خدا بزرگه!

خدا بزرگه!

حتی در دلتنگی ها اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا
خدا بزرگه!

خدا بزرگه!

حتی در دلتنگی ها اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا

سال جدید


1.ضربان قلب حکایتی را که برای عمر گذشته تعریف کرده برای عمر نگذشته بازگو می کند با حاصل جمع عمرهای سپری شده هم نمی توان یک لحظه زندگی کرد .
حاصل جمع شبها هم نمی تواند دامن سفید خورشید را به اندازه یک سر سوزن لکه دار کند
زمان حاصل جمع گذشته و آینده است .
بار زندگی را با رشته عمرم به دوش می کشم حالا دنیایی داری با شناسنامه ا ی کهنه و پیراهنی پر از پونه و پروانه های بنفش …باد اگر آمد شناسنامه ام برای او … باران اگر آمد چشم هایم برای او … تنها دعا کن که لای کتاب کهنه را نگشاید تا ببیند این همه سال به هیچ و پوچ و بطالت گذشت 

روزهایم خسته و بی رمق می گذرند و … با خود کودکی های دخترکی را می برند که عجیب داردخواسته و نا خواسته به دنیای آدم بزرگها پا می گذارد … دارد یاد می گیرد کم کم حرف  گوش دهد : پاهایش را بگذارد روی زمین! … کمتر سادگی کند! حواسش بماند که … اینجا مدینه ی فاضله نیست !  دارد یاد می گیرد کم کم زندگی ارزش خیلی چیزها را ندارد ! می شود گاهی وقتها خواسته هایش را نخواهد ! … دارد یاد میگیرد کم کم عاقلانه عاشقی کند… بلند نخندد ... دارد یاد میگیرد که باید بجز درس به آینده مبهم خود نیز بیاندیشد ... دارد یاد می گیرد که باید همیشه یاد بگیرد آنچه را که نمی داند ...


2.نمیدونم چرا وقتی عدد 91 میاد تو ذهنم یا جلو چشمم یه بغض عمیق مهمون میشه ته گلوم... 91...91... سال 91... عجب دردی داره این سال نود و یک... هر چی دارم تو ذهنم خاطره ها رو زیر و رو می کنم چیزی که بشه درباره ش نوشت حتی یه خاطره نصفه نیمه هم پیدا نمیشه! اصلا سال عجیب غریبی بود امسال... لاقل برای من اینجوری بود... یه حس بدی اومد توو دلم و تا همین الانم باهامه... یه حس تلخ... مث دوری ... مث زخمی شدن بالهای پرواز... مث دلتنگی و غربت یه مسافر... مث غروب جمعه و خیره شدن یه سرباز روی دکل نگهبانی به غمگینی غروب... به قول علیرضا امسال یه سال سنگینی بود؛... حس می کنم فاصله ها بیشتر شد... دلا از هم دورتر شد... توو این یه سالی که گذشت خیلیا دلشون شکست... بعضیا هم دل شکوندن... خیلیا عاشق شدن و خیلی تنها... خیلیا از بینمون رفتن... خیلیا بینمون اومدن... گریه کردیم(زیاد) خندیدیم(کم)... زندگی توو این یه سال شاید بر خلاف آرزوامون گذشت... چقدر مونده از سال.. دو روز؟؟؟ دو ساعت؟؟؟ شایدم دو دیقه!!! سال میره و تموم میشه و می مونه همه اون خاطره ها که دلامونو بهش خوش میکردیم! آرزو دارم سالی که در پیش رو داری آغاز قرین لحظه هایی باشه که دلتو شاد کنه آغازش روزایی باشه که آرزوشو داری!!!


3. بی تو اینجا همه در حبس ابد، تبعیدند

سالها، هجری و شمسی همه بی خورشیدند

سیرتقویم جلالی به جمال توخوش است

فصلها راهمه با فاصله ات سنجیدند

توبیایی همه ساعتها، ثانیه ها

از همین روز همین لحظه همین دم عیدند

اللهم عجل لولیک الفرج


پی نوشت حلالیت:حالا دیگه اسفندم رو به پایانه, وقت کوچ به فروردینه, وقت بخشیدن و صاف کردن دل پس مرا ببخش ای دوست اگر با نگاهی یا واژه ای بر دلت ترکی انداخته ام!

پی نوشت غیبت:دایی فرداد که رها شد دل من هم شکست... چقدر دلتنگم دایی... بخدا که تحمل دوری شما برای من خواهرزاده کوچکتان سخت است

فریناز هم که این روزای آخر سال شوخیش گرفته... یکی نیس بهش بگه دختر آخه الان وقت غیب شدنه؟؟؟

پی نوشت خودم:تولدم مبارک (البته 29 اسفند)

نظرات 17 + ارسال نظر
مشتاق دوشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 03:42 ق.ظ

سلام
واقعا تولدتونه؟!..حسابی مبارکه!
...شما از سال 91 با خلاصه ای از اتفاقات گفتید..خب بهرحال یه مروری بود ..که خودش جالبه..حالا بذارین منم از این سال براشما بگم....
هروقت به هرلحظه عمر که نگاه میکنم..همهش یاد الطاف خدا میافتم..میدونید فرقی نداره حوادث هرجور که باشه هرچی که باشه قشنگ..تلخ..سخت اسون..همه ش یه جورایی میتونه ادم رو رشد بده...و جالب اینه که همه ش هم میگذره..الان 91 هر چی که بود رفت....ومن به لطف اون بالا سری خیلی امیدوارم..
امیدوارم بهترینها در سال نو براتون رقم بخوره..
همیشه سالم و سرزنده و برقرار باشید
و همیشه از کلام شما و حضور شما در همه جا درخت دوستی و عشق و محبت جوانه بزند..

سلام استاد
بله تولدمه...ممنونم مهربانم
اجازه میدین مث همیشه که سرکلاستون میشینم و محو کلامتون میشم الانم سکوت کنم؟
البته کلاس مجازی رو میگیم
سال نو شما هم مبارک
برام دعا کنین ... یادتون نره

میلاد دوشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 08:26 ق.ظ

پیشاپیش تولدت مبارک مریم

انشالله امسال برخلاف سال 91، سال پر از شادی و عشق و محبت و موفقیت برات باشه

و سرشار باشی از خدا

سلام میلادجان
وای چه عجب از این طرفا
از دعای قشنگت ممونم و بابت تبریک تولد هم
سرشار از خدا بودن چقدر میتونه برایم پر از آرامش باشه

تولدانه سه‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:31 ق.ظ http://tavalodane.blogsky.com

تولدت مبارک
با بهترین آرزوها

ممنونم تولدانه عزیز

امید گرمکی سه‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:15 ب.ظ http://garmak.blogsky.com/

تبریک سال!

با ارزو برای سلامتی شما در تک تک روزهای آن
و خوشبختی در پایان آن

دل تان خرم باشد البته نه به خرمی خرّم سلطان!!!

سلام داداش امید گل
عیدت مبارک
مرسی برای تبریکت
خرم سلطاااااااان

من سه‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:46 ب.ظ http://ghezavathayam.blogfa.com

تولدتون مبارک
سال خوبی داشته باشید!

سلاااااااام دوست جدید
همچنین برای شما

بابک اسحاقی سه‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:20 ب.ظ

تولدت مبارک مریم عزیز
عیدت هم مبارک
امیدوارم سال خوبی داشته باشی

سلام بابک جان
عید شما هم مبارک
همچنین برای شما و مهربان عزیز

طهورا سه‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 06:17 ب.ظ

تولدت مبارک مریم عزیزم
پیشاپیش سال نو مبارک باد.

سلام عمه جونم
بخدا این چن روز همش یاد شما بودم عمه
سا نو شما هم مبارک
ایشالله به تندرستی و شادی

وفا(امید) پنج‌شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:36 ب.ظ http://www.rozegarejavani.mihanblog.com

سال نو مبارک..با آرزوی بهترینها...

به به امید وفای عزیز
خوبی داداش؟
سال نوت مبارک

ویکی پنج‌شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:21 ب.ظ

جدا؟
بابا تولدت مبارک!...
من تا حالا انقدر از نزدیک ندیدم کسرو که دم عید دنیا اومده باشه!

حالا بینم سندت سال چد خورده؟
آخر اسفند شصت و هشت باشی گونم مدل !صت و نه زدن تو سندت ها؟
آخه اونجوری همون اول یسال از مدلت میفته

مبارک باشه.
هم نوروزت هم تولدت.امیودارم امسال بخندی زیاد و گریه کنی کم

بله جدی
بابا مرسی
حالا ببین
سال ۶۶
نه ۶۶ بودم همون ۶۶ زدن توو سندم الان فکر کنم بیست و پنج سالمه
مگه من ماشینم ویکی اینوری حرف میزنی؟
برای شما و خانوم گلت مبارکه ویکی ایشالله سال پر از خوشبختی برات باشه

علیرضا جمعه 2 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:00 ب.ظ http://www.ghasedak68.blogfa.com

با تاخیر تولدت مبارک......
انشالله که سال جدید سال بهتری برای هممون باشه.....به دور از دلتنگی ها و غریبی ها و بغض ها

سلام علیرضا جان
با تاخیر مرسی
همچنین برای شما و خانواده محترمت و اون برادرزاده عزیزت
بدور از همه لحظه های دلتنگی

زیتون شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 05:37 ب.ظ http://zatun.blogsky.com/

سلام
هم تولدت هم سال نو مبارک

سلام زیتون عزیز
دوست همیشه همراه
ممنونم
سال نو شما هم مبارک

ریحانه یکشنبه 4 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:48 ق.ظ

سلام مریمی . . .خوبی ؟!

تولدت و بهارت مبارک


گم کرد شبی راه و مسیرش به من افتاد
ناخواسته در تیر رس راهزن افتاد
در تیر رس من گره انداخت به ابرو
آهسته کمان و سپر از دست من افتاد
بی دغدغه بی هیچ نبردی دلم آرام
در دام دوتا چشم دو شمشیر زن افتاد
می خواستم از او بگریزم دلم اما
این کهنه رکاب از نفس از تاختن افتاد
لرزید دلم مثل همان روز که چشمم
در کشور بیگانه به یک هم وطن افتاد

درگیر خیالات خودم بودم و او گفت:
من فکر کنم چایی تان از دهن افتاد.
"حمیدرضا برقعی"

سلام ریحونی جونم
خوبی؟
چ خبرا
عید خوش میگذره؟
می خواستم از او بگریزم دلم اما
این کهنه رکاب از نفس از تاختن افتاد
این بیتش عجب بازی کرد با دل من
مرسی خانوم گلم

آوا دوشنبه 5 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:21 ب.ظ

سلام گل مریمی
سال نو مبارک.. امیدوارم سال نو برای شما سالی پر از موفقیت و شادی باشه...

سلام آواجانم
دلم برات تنگ شده بود
سال نو شما مبارک
بازم بیا پیشم

کودک فهیم یکشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:34 ق.ظ http://the-nox.blogfa.com

نوروزت شاد باش مریم جان.
تولدت رو هم با تاخیر شاد باش میگم.
امیدوارم امسال سال خوبی برات باشه و دلت و لبت در کنار هم بخنده و به آرزوهای قشنگت برسی.

سلام منصوره جانم
ممنونم از اینهمه محبتت
منم برات سال خوب و خوشی رو آرزو دارم

محمدرضا دوشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:23 ق.ظ http://mamreza.blogsky.com

سلام
قیافه من به اونایی که رمز میخوان ولی خجالت میکشن بگن میخوره آیا

نه داداش
تو پررو تر از این حرفایی
اگه هم رمز بخوای اینجوری میخوایش~~>

محمدرضا دوشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:31 ب.ظ

پس رمز بده آبجی

چشم

محمدرضا دوشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:47 ب.ظ

الان خوابیدی؟
حالا هی قالب عوض کن

نه دارم خونه تکونی می کنم
آخه خوشم میاد داداش
خیلی نازه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد