خدا بزرگه!

خدا بزرگه!

حتی در دلتنگی ها اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا
خدا بزرگه!

خدا بزرگه!

حتی در دلتنگی ها اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا

با من تماس بگیر خدایا


هر روز شیطان لعنتی

خط های ذهن مرا

اشغال می کند

هی با شماره های غلط

زنگ می زند آنوقت

من اشتباه می کنم و او

با اشتباه دلم

حال می کند

***

دیروز یک فرشته به من گفت

تو گوشی دل خود را

بد گذاشتی

آن وقت ها که خدا به تو زنگ میزد (یعنی بوده زمانی که خدا بهمون زنگ بزنه؟)

آخر چرا ندادی جواب؟

چرا برنداشتی گوشی دل؟!

***

یادش بخیر آنروزها

مکالمه با خورشید

دفترچه های کوچک ذهنم را

سرشار خاطره میکرد

امروز پاره است

آن سیم ا که دلم را

تا آسمان مخابره میکرد

***

اما با من تماس بگیر خدایا

حتی هزار بار

وقتی که نیستم

لطفا پیام خودت را

روی پیغام گیر دلم بگذار


عرفان نظر آهاری


پی نوشت: الهی تو بخشنده ترین و زیباترینی ، گوهر اشک میخری
دل شکسته میخواهی ، و عمل بی ریا میپذیری .
ما را از گناه سبکبار کن
و دیدگانمان را اشکبار و قلبمان را به عشق خودت گرفتار . . .

آمین

پی مریمی نوشت*: دل من دیر زمانیست که می پندارد دوستی نیز گلیست مثِ نیلوفر و ناز ، ساقۀ ترد و ظریفی دارد. بی گمان سنگدل است؛ آنکه روا می دارد، جان این سارقۀ نازک را دانسته بیازارد

+ بستر عشق

نظرات 31 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:20 ق.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

مدیونید اگه فکر کنید پی مریمی نوشتم مخاطب خاص داشت

مقداد چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:11 ق.ظ http://northman.blogsky.com

مدیونید اگه فک کنید پی نوشتا مال خود مریمه :)))

مدیونید اگه فکر کنید مقداد این موقع شب بیداره
ئه ئه تویی مقداد؟
خوبی؟
چ خبر؟
نه بابا من کی میتونم اینجوری ادبی و قشنگ بنویسم

جوجه اردک زشت چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:25 ق.ظ

سلام
این شبها خط دل رو مشغول نکنیم شاید خدا پشت خط منتظراست


بااین مدیدون کردن آدم تردید داره یقیین کنه....حالا چیکارکنم؟

سلام
آره بخدا...لاقل توو این شبا به این خط مستقیم خدا رحم کنیم و اشغالش نکنیم
مدیونید اگه شک کنید

مجتبی چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:44 ق.ظ

درسته که ما روزه نمیگیریم ولی دیگه اینقدر هم کافر نیستیم که اگه واسه افطاری جایی دعوت شدیم نریم
فردا شب خونۀ شماییم درسته؟

من که در کل خودمو مدیون کردم! حالا کی هست این مخاطبه؟

کی شما رو دعوت کرده اونوخت؟ من چرا بی خبرم؟
نمیخواد بیخود مدیون شی، یه بنده خدا

مجتبی چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:45 ق.ظ

به آقا مقداد:
ببخش داداش من نشد تو پست قبل جواب شما رو بدم
عارضم به حضورتون که قرار بر بسته شدن کافی نبود... و قرار هم بر روزه خواری و نشستن مشتری توی کافی نبود
فقط چون تحت هیچ شرایطی دوس ندارم درش بسته بشه.... پیگیری کردم و نتیجه اش شد که در کافی بسته نشه به شرط نبودن مشتری... اما نمیدونم کدوم نامردی رفت و شاکی شد و اومدن درشو تا بعد ماه تخته کردن
خلاصه بیکار بودیم بیکارتر شدیم
مخلصیم داداش

مامیچکا چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:15 ق.ظ

اصلا فکر نکن من این ساعت نت چیکار می کنم....
گاها خدا شماره ما رو گم می کنه..

لازم نیست فکر کنم مامی
خو معلومه داری سحری نوش جان می کنی
خدا هیچوقت نه شمارمونو نه خودمونو گم می کنه مامیچکا خدا حافظه اش قویه و شماره همه مون رو داره
این ماییم که فکر نمیکنیم ممکنه خدا بهمون زنگ بزنه برای یه ساعت هم شده گوشی دلمونو بذاریم رو دستگاه

مادمازل شرور چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:17 ب.ظ http://madmazelsharur.blogfa.com

خدا هر رزو بهمون زنگ میزنه این ماییم که گوشیمون رو سایلنته نمیشنویم
التماس دعا

خب گوشیتو از رو سایلنت وردار بذار رو معمولی
بعد هو براش ویبره بذار اگه تو جیبت بودو خدا بهت زنگ زد بشنوی

زهـرا چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:05 ب.ظ http://anywherewithu.blogsky.com/

فرشته ها آمده اند پایین. همه جا پر از فرشته است.از کنارت که رد می شوند،می فهمی؟
اسمت را که صدا می زنند، می شنوی؟ دستشان را که روی شانه ات می گذارند ،حس می کنی؟
راستی حیاط خلوت دلت را آب و جارو کرده ای؟دعاهایت را آماده گذاشته ای؟ آرزوهایت را مرور کرده ای؟
می دانی که امشب به تو هم سر می زنند؟ می آیند و برایت سوغات می آورند، پیراهن تازه ات را.

خدا کند یک هوا بزرگ شده باشی . می آیند و چهار گوشه دلت را نور و گلاب می پاشند.
می آیند و توی دستشان دعای مستجاب شده و عشق است.
مبادا بیایند و تو نباشی .مبادا در دلت را بسته باشی.
مبادا در بزنند و تو نفهمی. مبادا ...
کوچه دلت را چراغانی کن. دم در بنشین و منتظر باش.
فرشته ها می آیند. فرشته ها حتما می آیند.
خدا آنسوتر منتظر است.مبادا که فرشته هایت دست خالی برگردند
عرفان نظر آهاری
سلام مریم جون

فدای تو بشم خانوم گل
مرسی عزیز
خیلی ناز بود مخصوصاً اینجاش:
می آیند و توی دستشان دعای مستجاب شده و عشق است.

*ღ* بــ ـهــ ــار *ღ* چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:14 ب.ظ http://www.gole-hamishe-bahare-man.blogsky.com

شک ندارم که واسه این پست نظر گذاشتم...
پس کو؟!

ای جان!
نیست که مهرنازی!
کجاس خو؟
من کامنت مهرنازمو میخوام

طهورا چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:31 ب.ظ

خجالت می کشم از دل اگر دل از تو بردارم ای خدا.....
مریمی ساقه مریم قوی ست حالا حالاها کسی نمی تونه ....
نقطه چین ها رو با کلمه های زیبا پر کن

شما و دل از خدا برداشتن عمه؟؟؟ واعجبا!!! نگین این حرفو تروخدا
آره بخدا من عاشق گل مریمم عمه... بخاطر همون ساقه های قویش
حالا حالاها کسی نمی تونه خمش کنه

مشتاق چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:20 ب.ظ http://namazesobh.blogsky.com

سلام
بزرگی..بزرگی..بزرگی..خدا رو..
چقدر خدا بزرگه..چقدر بخشندهس..چقدر حلیمه..
اصلا ما نمیتونیم درک کنیم..
مایی که یه کلمه اگه درشت تر بما بگن قهر میکنیم..
ولی ببین ما با این خدای مهربون چه میکنیم؟
ولی اون بروی خودش هم نمیاره و همینجور الطافش بسمت ما سرازیره..
و تازه بقول امام ساد تو دعای ابوحمزه..انگاری او از ما خالت میکشه!
وای بر من..چقدر ناشکرم..
خدای من تو خیلی بزرگی..ولی من خیلی کوچیک و بی ظرفیتم..
بنده تو ببخش..
غیر از خودت کسی رو نداره!!!

واژه به واژه، جمله به جمله، خط به خط حرفاتونو با چشمِ جانم بلعیدم استاد
یاد این جمله افتادم مهربانم
میگه: عجب صبری خدا دارد
خدایا بنده های عاصی و خطاکاری چون من رو ببخش و منو حتی برای لحظه ای کوتاه به خود وامگذار
خدایا فقط تو رو دارم!!!
ممنونم استادم

مشتاق چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:22 ب.ظ http://namazesobh.blogsky.com

ببخشید..
امام سجاد.. و خجالت ... اشتباهی تایپ شد

خواهش می کنم

مهرداد چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:05 ب.ظ http://kahkashan51.blogsky.com

سلام مریم عزیز
خط ارتباطی با خدا همیشه برقراره اگه یه وقتایی جوابمون نمیده
مشکلمون در حال بررسیه تا به بهترین وجه درخواستمونو براورده کنه ما آدما هم باید فکر هزینه های این ارتباط نباشیم و با ذکر تسبیحات همیشه با اون مهربون کانکت باشیم
الا بذکرالله تطمئن القلوب...
طاعات قبول مهربون

وای وای سلام مهردادی
یعنی باور کنم خودتی؟! آره؟! تو اینجا؟! سرای محقر من
قدم بر دیده نهادی برادرم
اگه یه وقتایی جوابمون نمیده مشکلمون در حال بررسیه تا به بهترین وجه درخواستمونو براورده کنه ما آدما هم باید فکر هزینه های این ارتباط نباشیم"
چقدر این جملۀ قشنگت آروم کرد دلمو مهرداد
مرسی داداش گلم

ریحانه چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:32 ب.ظ http://www.theosophist2.blogfa.com


دریا را نمی شد
تانکر تانکر به شهر آورد
همین طور شهر را نمی شد
کامیون کامیون به ساحل برد
عمر مردی که
دریا و شهر را
یکسان دوست داشت
در جاده گذشت .
"رسول یونان"



دعا میکنم برای انار دلت ....انشالله هر چه زودتر ترک بخورد !

مریم را نمیشد
به مشهد برد
و همینطور ریحانه را نمیشد
به کردستان آورد
عمر مریمی که
ریحانه و شهرش را
یکسان دوست داشت
در بلاگستان گذشت
"مریم ایران"
انار دلم که ترک برداشته ریحونی.... تو فقط دعا کن دانه دانه اش بیفته دست اونیکه باید

محیا چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:45 ب.ظ http://rooja.blogfa.com/

سلام عمه ناز
چقد زیبا بود
برای پست قبلی گفتم که افسردم خب آدرسو اشتباه گذاشتم ...

سلام زندگی
دست شاعرش درد نکنه
افسرده چرا اونوخت؟

ریحانه پنج‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:29 ق.ظ

ای چه با حال...شعر (مریم. ایران) بجای رسول یونان

مریم پنج‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:14 ب.ظ http://barantar-az-to.blogfa.com/

آپم

رمضان نامه پنج‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:30 ب.ظ http://www.azsefr-30.blogfa.com

ختم قرآن در رمضان نامه

برای شرکت در ختم قرآن جزء مورد نظر خود را در نظرات اعلام کنید

ممنون میشم اطلاع رسانی کنید[گل]

ویکی پنج‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:22 ب.ظ

آقا من مدیونم...!
چون مطمئنم مخاطب خاص داشته!

سلام....خوبی؟خوش میگذره؟

ممنونم که بهم سر میزنی...

ببین گوشیتو اگر باش مشکل داری کلا خاموش کن...!

سلاـــــــ م ویکی
چرا الکی خودتو مدیون می کنی پسر خوب؟
خوش میگذره!!! عالی!!! روزه و خواب تا افطار و کسی دلش نمیاد گیر بده
خواهش می کنم قابل نداشت
پیشنهاد خوبیه بهش فکر میکنم

سارا پنج‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:03 ب.ظ http://sm19.blogfa.com

خدایا بهم زنگ بزن....من گوشی رو میزارم سر جاش.....منتظرم
پی نوشت : الهی امین

فدای ساراخانمی خودم بشم
گوشی دل مهربون تو همیشه منتظر زنگ خداس اینو مطمئنم

جوجه اردک زشت جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:01 ق.ظ

سلام
بچه زدن ندارد

حاضر
هستم اما ذهنم درگیر یه ایده است سر یاری ندارد


خاک بر سرم
مزاح بود برادرم
قصدم فقط خندان شدن لبهای شما بود و بس
شرمنده ام

مقداد جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:44 ق.ظ http://northman.blogsky.com

با تشکر از آقا مجتبی که اطلاع رسانی کردن :))
شاید کار مریم رفته لوت داده! چون نامرده دیگه ;) نامرد= زن
خلاصه این ی ماهو باید سماق بمکی ;)

اول سلام
دوم چ وخته کامنت گذاشتنه آخه؟ مگه روز رو ازت گرفتن؟
کم سحری بخور حالت بد میشه ها
من نامرد نیستم آقا داداش، در ضمن میخوای به رابطه فامیلی ما خدشه وارد کنی؟
آفرین مقدادی! اینو خوب اومدی

هیچ جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:37 ب.ظ http://yadgaredoost.blogfa.com

سلام
عبادات قبول باشه
برای غزل جدیدم دعوتید با احترام
یاحق

سلام برادرم
طاعات و بندگی های شما هم مقبول
چشم با کمال میل
باعث افتخار است
حق یارتان

محمدآقایی جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:48 ب.ظ http://mohammad-aghaiy.blogsky.com/

تمامی مطلبت به صورت mp3 توی پی نوشت جا شده....
دستت را رو کن بگو ببینم چه خبره ....
زود باش.....

mp3 قدیمی شده محمد جان
الان دیگه فلش پلیر و dvd اومده تو بازار
با این هم دستم... اینم کف دستم
دیدی که هیچی نبود

مجتبی جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:16 ب.ظ

ای مقداد جان! عجب دل خجسته ای داری برادرِ من!!!
این مریمی که دخترعموی ماست مماخشو نمیتونه بکشه بالا حالا تو میگی رفته لومون داده
بابا این تا سرکوچه شون بتونه بره یا نه؟
آیکون فرار تا اون سر دنیا

به به به حق حرفای نانوشته و ناخوونده
کجا فرار می کنی؟! فکر کنم درد ساق پای راست شما بهبود پیدا کرده که دنیال بهونه برای کتک هستی هان؟
به حرفش گوش نده مقدادی!!! این الان بخاطر کافی اش اعصابش خط خطیه در حد جنون

مجتبی شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:02 ق.ظ

اولا که الهی پات چلاق بشه و درک کنی چ دردی کشیدم
دوما خوب شد خودت گفتی
بگم چرا زدی؟

بگو

مجتبی شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:19 ق.ظ

مریمی بگم؟

نه خودم میگم
اصلا خوب کاری کردم زدمت
تا تو باشی و جلو دومادتون منو اونجوری صدا نکنی

مجتبی شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:22 ق.ظ

آهان! همینو میخواستم بگم
حالا بذار دوستای وبلاگیت هم بودنن که چقدر بدت میاد کسی مرمری صدات بزنه مرمری خانوم

مجتبی؟!

مقداد شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:50 ق.ظ http://northman.blogsky.com

مرمری؟
لایکت میکنم مجتبی، همون اولین بار که تو وبم کامنت داد فهمیدم نمیتونه مماخشو بکشه بالا
مگه پیژامه ست که تا سر کوچه بیشتر نمیتونه بره؟:)))))))

زهر انار
دست هر جفتتون درد نکنه، کدوم کامنتمو میگی مقدادی؟
همونکه برادرم برادرم راه انداخته بودم؟
مقـــــــــــداد؟
دستم که به تو نمیرسه ولی به جای تو این پسرعمومونو هم کتک میزنیم

مقداد شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:53 ق.ظ http://northman.blogsky.com

اختلاف زمانی اینجا با شهر شما زیاده، اونجا نصفه شبه ولی اینجا روزه. اینجا تازه محرم شروع شده:)))

تو نیویورک زندگی می کنی مقداد؟

دعوتی از بلوغ جمعه 13 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:24 ب.ظ http://blugh.blugfa.com

با سلام
آپ جدید بلوغ رو وقت کردین بخونین. عزیزی به اسم" آرام " برامون نامه فرستاده با این تیتر :
"من حجاب دارم ولی معشوق من ،حجاب را دوست ندارد ، شما بگویید چه کنم ؟ "

سلام به دوستای بلوغی خودم
به به چ شود؟
عجب پستی میشه بخدا
حتما میام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد