خدا بزرگه!

خدا بزرگه!

حتی در دلتنگی ها اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا
خدا بزرگه!

خدا بزرگه!

حتی در دلتنگی ها اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا

لمس بودنت مبارک عزیزدل!


چشمانت را باز کردی و دنیا غرق نگاه زیبایت شد

زیبایی های دنیا از آمدن تو پیدا شد ، روزها گذشت و چهره زیبایت در آسمان دلم آفتابی شد
دریای زندگی به داشتن مرواریدی مثل تو می نازد ، همه زیبایی های دنیا با آمدن تو می آید و اینگونه زندگی با تو زیبا میشود ، اینگونه چشمانم با دیدن یکی مثل تو عاشق میشود
و امروز روز میلاد دوباره تو است ، در این هوای ابری نیز خورشید در لابه لای ابرها به انتظار دیدن تو  است
و این لحظه قشنگترین ساعت دنیاست ، و این ماه درخشانترین ماه دنیاست که تو را درون تصویر نورانی اش میبیند
آمدی به دنیا و دنیا مات و مبهوت به تو مینگرد ، همه جا را سکوت فرا گرفته تا خدا صدای تو را بشنود
صدای دلنشین تو در لحظه شکفتنت ، عطر حضورت فرا گرفته همه زمین را
تو یک رویایی که حقیقت داشتنت معرکه است ، داشتن یکی مثل تو معجزه است ،امروز روز میلاد دوباره تو است و من خیلی خوشبختم از اینکه دوست مهربان منی
جز این احساسات چیزی در دلم نمانده ، این هدیه تا آخر عمرم در دلم مانده که دوستت دارم و قلبت این شعر عاشقانه را تا آخرش خوانده ….
شعری با عطر احساست ، به لطافت دستانت، به زیبایی چشمانت ، هدیه من به تو در روز میلادت
تویی قطره بارانم که گلستان کرده ای باغ وجودم را و امروز یک روز مقدس است که مدتها به انتظار آمدنش نشستم
، تا بگویم خیلی دوستت دارم و بگیرم دستانت را ، تا احساسم را به تو هدیه دهم و تبریک بگویم روز تولدت را…. تولدت مبارک عشق من…. تولدت مبارک سعیدۀ من


تولدی دیگر

همینجا از سعیده عزیز اجازه می گیرم و تولد نادیای قشنگم مهربونترین دخترعموی دنیا رو تبریک عرض می کنم و میگم: در ستاره بارانِ میلادت میان احساس من تا حضور تو حُبابی است از جنس هیچ از دستان من تا لمس نگاه تو آسمانی است به بلندای عشق جشن میلادت را به پرواز می روم دراین خانگی ترین آسمانِ بی انتها آسمانی که نه برای من نه برای تو که تنها برای “ما” آبیست
نادی قشنگم الهی که من فدای چشمای مهربون و قلب پر دردت بشم تولدت مبارک
اینم کادوی تولدشه که تو جشن فرداشب قراره بهش بدمش

نظرات 46 + ارسال نظر
برای سعیده پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:55 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

در شب های خوشبختی تو سهم من تنهایی است در دل من اما فقط آرزوی توست

تولدت مبارک . . .سعیده خانمی

برای نادی جونم پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:56 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

یک سال بزرگتر شدی ، هنوز آدم نشدی تو ؟!!
تا کـــی میخوای فرشتـــه بمونی هاااا !
سالروز زمینی شدنت مبارک

بخدا خیلی ماهی نادی

دانیال پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:39 ب.ظ http://www.danyal.ir

باد خبر آمدنت را به فروردین رساند
حالا هر چه سبز در جهان هست
تو را میشناسد ...

تولدت مبارک نازدونه

اونوخت کی خبر اومدن شما رو به ما میده؟
حالا هر چه مهربانی درجهانست با چشمان تو آشناست
مرسی تولد نیومده شما هم مبارک

سعیده پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:00 ب.ظ http://s73.blogsky.com

وای مریم...
قالب وبلاگوووووو !!!!!!!
عنوان وبلاگوووووو!!!!!!!!!
چه خبرته دختر جون...به فکر قلبم باش آخه

فدای تو عزیز دل
بخدا خیلی خانومی
از همه بچه های بلاگستان که می شناسم سنت کمتره اما روح بزرگت رو همیشه می ستایم

سعیده پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:01 ب.ظ http://s73.blogsky.com

بازم که اشکمو در آوردین

کلا وبلاگم تا فرداشب ساعت یازده مال توئه

سعیده پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:04 ب.ظ http://s73.blogsky.com

آخه چرا پیشواز رفتین که من شرمنده تر بشم...
اومدم دودقیقه کار داشتم دیدم اینجا و سایه سار............

مرسی عزیزم...مرسی

میخوای برش دارم فردا بذارمش؟
قابل نداشت عزیزم قابل نداشت

سعیده پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:05 ب.ظ http://s73.blogsky.com

تولد نادیای عزیز روهم هزار بار تبریک میگم...
سلام منو برسون بهشون مریم جان

نادیا کجایی گل قشنگم بیا سعیده کارت داره عزیز

فریناز پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:23 ب.ظ

هم تولد سعیده خانوم و هم نادیاااا جونی که ذکر خیرش همه هست را حساااابی تبریک می گم

حال خودت چطوره مریمی؟

ببین!٬
این رسم صدازدنو یادم دادیا
من عمرا ی به اسمی بچسبونم
از دست تو مریمی

قربونت برم که تو نادیا رو یادته
نادیا تمام عشق زندگی منه
سعیده هم استاد دلمه
الان با این تولد ها خوبه خیلی هم خوبه
عاشق این صدا زدنت هستم خانمی
نمیدونی چه عشقی می کنم با این صدا زدنت
آخه یه عزیز دیگه ای هم منو اینجور صدا میزنه

فریناز پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:24 ب.ظ

چه عروسک خوشجلیه

اون لاوش منو کشته

بببینم! با بلاگ اسکای عکس می گیری شیطون؟

چه چشمای خوشگلی فریناز
اینو از پسرخاله جون با کلی تخفیف خریدم
به کسی نگیا
واقعاْ قشنگه؟
مسخره ام نمی کنن؟جدی میگی؟
بله دیگه تبلیغاته اونم فقط آبی

سعیده پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:26 ب.ظ http://s73.blogsky.com

درست که به قول خودت سورپرایزی بود که قبل اجرا لو داده بودیش
اما بازم غافل گیر شدم...بخصوص با قالب بلاگ
بازم ممنون گل مریم بلاگستان...ممنون

وقتی اون عکس رو دیدم تند یاد تو افتادم بعد با خودم گفتم بذارم برای تولدت میذارم برای قالب وبلاگم
اینا که هیچی نیست عزیزدل
همیشه موفق و تندرست باشی

فریناز پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:26 ب.ظ

سعیده جون می خوای برات برقصیم؟

خب اینجا امکاناتش نیست وگرنه همه میدونن من حسااااابی پایه رقصما

تولدت همگی مبارک باشه
حالا کیک می خوایم خب
یکی بهمون کیک بده لطفا

به به رقص منم چقدر بلدم؟
باور می کنی حتی درست درومون بلد نیستم دست بزنم
خب بذار اگه واقعا میخوای برقصی آهنگ رو عوض کنیم هان؟
کیک هم چشم بذار تازه گذاشتم تو فر
آماده بشه چشم

فریناز پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:28 ب.ظ

سعید جون
چرا میای تو دست و پام؟ دارم می رقصصم مثلا ها

مریمی سعیده ناک اوت شد به من چه ها!
گفتی بهشون که!
من یه کمی خیلی خشن می رقصم

ما اینیم دیگه

فرینازی؟
خانوم گل تولده دیگه دعوا نداشتیم عزیز
ناک اوت یهنی چی فریناز؟
قربون تو که دل مهربونت منو عاشق خودش کرده
حالا دست دست بزن دستو چرا وایستادی خو
حالا قرکمر
آها آه
بیا
دست دست

سعیده (برای فریناز عزیز) پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:30 ب.ظ http://s73.blogsky.com

سلام فریناز عزیز
به به خانوم هنرمند ...
خو من که نمی بینم...
بعدشم این مریم خانوم پیشواز رفته..تولد من فرداست الان از کجا برات کیک بیارم عزیزم؟

سعیده چنان میگی پیشواز ادم یاد ماه رمضون می افته
بابا دلم طاقت نیاورد تا فردا صبر کنم
فریناز سعیده با توئه

سعیده (برای فریناز عزیز) پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:33 ب.ظ http://s73.blogsky.com

من کجا تو دست و پام ...
طفلی من

شما خوش باش خانوم...من که سررشته ای تو این کارا ندارم

سعیده فدات تا کن کیک رو تزیین می کنم خانومی تو چایی دم کن بریز ببر برای مهمونا
وای آبروم رفت

سعیده پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:44 ب.ظ http://s73.blogsky.com

گویا کسی خونه نیست...
من سه ساعته دارم با خودم حرف می زنم...
هعععیییی

بله؟
من هستم یعنی بودم
اما رفتم سر قرار
با عزیزدلم
رفتم مزار شهدا

طهورا پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:18 ب.ظ

سعیده جان تولدت مبارک این مریم چایی بلد نیست دم کنه اقلا خودت برو چای درست کن عمه با کیک بخوره .

شادی هایم را به تو هدیه می دهم ٬اندک بودنش را ببخش این تمام سهم من از دنیاست.

مریم جان همیشه شاد باشی.

عمه!آبرومو بردین که من فقط به شما گفته بودم هیشکی دیگه خبر نداره خو
فدای شما مرسی که اومدین

سعیده (برای طهورای عزیز) پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:47 ب.ظ http://s73.blogsky.com

سلام
ممنون طهورای عزیز..
پس بگید،همینه..این مریم بانو چایی بلد نیست دم کنه رفته قایم شده
شما امر بفرمایید چایی،قهوه،نسکافه،هات چاکلت و....
خلاصه همه جوره در خدمتیم بزرگوار

عمه تحویل بگیرین
آبروم رفت
خاک عالم من چیکار کنم حالا
http://s2.picofile.com/file/7317173438/2393719315724225389158302497125516361.jpg
اینم یه چایی داغ فقط تروخدا آبرو داری کنین

طهورا پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:54 ب.ظ

به سعیده جونم :نه عمه این جا که بیاد فقط چای اونم برا این که برادر زادم دم کردنشو یاد بگیره خب
راستی سعیده جان آب قندتو خوردی تو خونه سهبا؟

http://s2.picofile.com/file/7317173438/2393719315724225389158302497125516361.jpg
وای خیلی دیگه داره بد میشه
باید برم یاد بگیرم
بخدا قورمه سبزی درست می کنم در حد المپیک آه بیا و ببین
اما چای رو بلد نیستم منو معاف کنین تروخدا

مادمازل شرور پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:59 ب.ظ http://madmazelsharur.blogfa.com

تولد هر دو فرشته ی مهربون مبارک
چه کادوی خوشگلی
چقدر از اون جامدادی کیتی هم خوشم اومد

مرسی خانوم گلم
قابلشو نداشت که
اون جامدادی هم قابل تو رو نداره
اون لیوان مال مهدکودک منه
منم کردمش جامدادی

نازی پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:06 ب.ظ http://www.gole-hamishe-bahar.blogsky.com

سلااااااااااااااااااااام
اینجا تولده پس کیکش کو؟

اونوخ من نفهمیدم تفلد کیه که
چند ساله میشه؟
اینجا که شمع نداریم خو من از کجا بفهمم

سلااااااااااااااااام
کیک نداریم یعنی داره آماده میشه
تفلد سعیده جون و نادیا جونه
سعیده رو دقیق نمیدنم اما نادی جونم داره میره تو هفده سالگی
فدای نازی خودم بشم شمع هم میذارم رو کیک هنوز تو فره بذار در بیاد

نازی پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:08 ب.ظ http://sufiastory.blogfa.com

میگم عجب قشنگ مینویسیا مریم خانومی

راستی تو آدرس اون یکی وب منو نداری...
یعنی قبلنا من یه وب دیگه داشتم که داستانمو توش مینوشتمو بچه ها میومدن اونجا...
هی یادش بخیر
الان آدرسشو واست میذارم

وقتی عاشق باشی قشنگ می نویسی
وب قبلی منم آخرین آژش یه داستان بود که خودم نوشته بودمش
برو بخون:www.najvaye-tanhai.blogfa.com

نازی پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:11 ب.ظ http://www.gole-hamishe-bahar.blogsky.com

اون کادوی تولدم خیلیییییییییییییییییییییی قشنگه

چقدرم شبیه اون جامدادیه کناریشه ها

خب دیگه من برم
خوش باشی خانومی
فعلا

جدی کادوش قشنگه؟
من میترسم بد باشه بابا خیلی زشته
میری؟کجا بمون رقص کارد داریم
مرسی خانوم گل همیشه بهارم
توام شاد باشی و خوش

nadiya پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:33 ب.ظ

مریمم مریمم مریمم گل خوشبوی تموم فامیل که نه تموم دنیا
من چی بگم
بذار فعلا نفس بکشم
گریه ام گرفته
بذار برم یه دل سیر گریه کنم
لعنت به تقدیر مریم
لعنت به سرنوشت
مریم کاش خون تو رگهامون نبود مریم

شب تولد دیگه گریه نداشتیم خانومی
لعنت چرا میفرستی دختر
بنده های خدا تقدیر و سرنوشت چیکار کنن؟
آخه اگه خون تو رگامون نبود که زنده نمی موندیم
عیب نداره قسمته دیگه ولش کن
تولده بخندیم
تولد تولد تولدت مبارک
بیا شمعا رو فوت کن که صد سال زنده باشی
فدای تو با اون دل مهربونت بشم من

nadiya پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:37 ب.ظ

تولدتون مبارک سعیده خانم!
ببخشین اگه من مثل مریم جانم ادبیات بلد نیستم
ساده میگم تولدتون مبارک

سعید تحویل بگیر
وای از بس تبریک گفتن سرم گیج رفت

سعیده (برای طهورای عزیز) پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:44 ب.ظ http://s73.blogsky.com

خب اینجوری که باید برا مریم جان کلاس بذاریم دیگه..البته من شهریه زیاد میگیرم گفته باشم
(کلاس یادگیری دم کردن چایی)
آخه مریم جان خجالت بکش عزیزم،چایی دم کردنم کاریه که شما بلد نیستی؟
آها مرسی (به قول همه) عمه طهورای عزیز...میرم ببینم،اما الان که کار از کار گذشته دیگه

نسکافه قهوه کاپوچینو کافه گلاسه شیرموز شیرقهوه شیرکاکائو شیر برنج شیرانبه شیرفرهاد درست می کنم در حد اعلا اما چایی رو دارم بزنن نمی تونم دم کنم چیکار کنم خو؟؟؟؟!
اینم خجالت که کشیدم هر چند نقاشیم خوب نیست

سعیده (برای نادیای عزیز) پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:47 ب.ظ http://s73.blogsky.com

سلام عزیزم
خواهش میکنم،همین تبریک سادتون هم ارزشمنده برام
مریم جان زیاد پیش من از شما تعریف کردن...
بازم تولدتون مبارک

نادی جواب بده
من که دیگه سرم گیج میره

سعیده پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:03 ب.ظ http://s73.blogsky.com

مریم جان یعنی نادیا 13اسفند16سالش کامل میشه دیگه نه؟
یعنی دقیقا یه سال و یه روز از من کوچیک تره
جالبه ها

بله هفده سالش میشه
اما چرا این------->

ماهان پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:12 ب.ظ

خانم آقایی تولدتون مبارک
به امید موفقیت روزافزون و صحت و سلامتی همیشگی شما
در پناه خدای قادر و زیر سایه پدر بزرگوار و مادر مهربانتان

وای ماهانی داداش کوچیکه وقتی تو اینقدر مودب میشی من کلی ذوق می کنم اینجوری------>
سعیده جونم جوابتو داد خو

ماهان پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:14 ب.ظ

نادیای عزیز
تولدت رو به فرشته ها تسلیت میگم چون یکی ازشون کم شده
و به زمینی ها تبریک چون یه فرشته پا به زمین گذاشته
تولدت مبارک نادیا جان

نادیای عزیز تو قلب منی تمام دنیای منی
بگو تا جونمو فدات کنم خانمی
حق با ماهانه تو یه فرشته ای عزیزدل یه فرشته

سعیده پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:14 ب.ظ http://s73.blogsky.com

هفده سالش میشه نه..شانزده سالش کامل میشه و وارد 17سال میشه،عین من که وارد 18سال میشم
دو یو آندراستند؟
خو برام جالب بود ..فک می کردم از من بزرگترن

نادیای من کبوتر آستان دل خسته ام است
با اینکه دلش هزاران هزار درد دارد اما هرگز نگذاشته کسی بداند که غمی در دل دارد
هفده بهار اما بزرگ تر از سنش درست مثل خودت عزیزدلم سعیده جون

سعیده پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:18 ب.ظ http://s73.blogsky.com

خانم آقایی!!!!!!!!
مریم یعنی کل فامیل شما منو میشناسن؟؟
آخه فامیلیم......
والا مامان من با این همه تماس هنوز نمیدونه فامیلیه تو چیه مریم جان

گذشته از این حرفا ممنون جناب ماهان،شماهم....

کل فامیل نه البته خواجه حافظ شیراز یه نسبت دوری با ما داره هنوز فامیلیتو به اون نگفتم خانمی بذار یه سر برم شیراز بهش بگم بعد دیگه واقعا کل فامیل جریانو میدونن
خو بهش بگو عزیزم من مریم بزرگمهر متولد ۱۳۶۶ صادره از بیجار کردستان
جناب ماهانی شماهم با شما بودا

دانیال پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:06 ب.ظ http://www.danyal.ir

قلبم به جستجوی عزیزان دو تکه شد
یک تکه اش به مریم و دیگری برای سعیده شد !



تولد شما هم نزدیکه مریم گلی

جستجو چرا داداشی آهان اه این منم مریمی! اینم سعیده جونم
در ضمن تولد دخترعموجونمم هست ها
تولد من؟ نه تولد من کی نزدیک؟!هووووووووو ها کو تا تولد من؟

ماهان پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:11 ب.ظ

خانم آقایی جسارت نباشه من از لینکی که مریم خانم گذاشتن تو وبلاگش اومدم وبتون و فهمیدم فامیلیتون چیه؟
مریم چیزی به ما نگفتن
دعواش نکنین
قصور از بنده بوده خواستم نهایت ادب رو برای خانوم محترمی که مریم بارها و بارها ازشون تعریف کرده به کار ببرم
شما ببخشایید

وای ماهان تو چقدر با نمک میشی وقتی جدی هستی
خو چیکار کنم نیز خودت همیشه می خندی و می خندونی و همه چیو به شوخی میگیری من الان سوءهاضمه گرفتم از بس که تو جدی حرف می زنی
سعیده جانم این ماهان ما خیلی خیلی بذله گوئه نمیدونم چرا امشب خیلی رسمی شده باید غنیمت شمرد این لحظه ها رو

دانیال پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:15 ب.ظ http://www.danyal.ir

اولین بار است که اشک واژه قشنگی شد در این سرا
آن را تقدیم میکنم به مهربان ترین خواهر دنیا

اگر نباشی قلبم وسعتی ست استخوانی
تهی از آفتاب و لبخند
فراموشخانه ایست ساکت و سرد
نگاهت امید نفسهای من است

دانیال پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:36 ب.ظ http://www.danyal.ir

گوئیا شق القمری در سماوات شده
چشم همه ستاره ها چرا مات شده ؟!
ماهی که به خاطر خسوفش خورشید
کارش همه شب نماز آیات شده ...

خوش به حال بعضی ها که تولدشون همزمان با ولادت مولایمان امام حسن عسکری رقم خورده !!!

منم دعا کن مریمی

سلام حُسن ختام شب!
تویی که تمام ابرهای معجزه گر نگاهت را
به ثانیه های بی باران قلبم می بخشی!
من که باشم برادرم!شما که از ما لایقترید شما ما را دعا کنید

nadi پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:44 ب.ظ

مریم قشنگم مهربونترین مریم دنیا!
نمیدونم چجوری حرف بزنم مثل خودت ادبی باشه مثل خودت خانومانه باشه مثل خودت بوی خوش بده مثل خودت با حجب و حیا باشه نمیدونم مریم نمیدونم دارم آب میشم از خجالت مثل بچه دبستانیی که مامانش روز اول مدرسه رهاش کرده داره از دوریش گریه می کنه منم دارم از دوری تو دق می کنم دارم خفه میشم مریم فرداشبو هستی دیگه مگه نه خانومی؟! آره میدونم اونقدر بدشانسم که نمیتونم از سلیقه قشنگت برای تزیین سالن و وسایل پذیرایی استفاده کنم اما خو لاقل میتونی بیای مگه نه
آره دیگه اون کادوت هم که از سوپرایز دراومد حالا میدونم چی برام خریدی فدای مهربونیت
باورمیکنی تا همین الان با بعضیا غیتتو کردیم؟ هه هه ببخشین من گریه می کردم بعد بعضیا اومدن پرسیدن چرا گریه می کنی منم گفتم دلم برای مریم تنگ شده اون بعضیا هم گفتن تا فرداشب صبر کن که دلتنگیت برطرف میشه

الان چی باید بگم نادی تو با این حرفات منم دلتنگ می کنیا
تازه آروم گرفتم
تازه دارم نفس می کشم
تازه یه ذره خنده اومده رو لبم
بذار با هم بخندیم عزیز
دنیا ارزش غصه خوردن نداره
یه وقتی میای و چشم باز می کنی می بینی ای دل غافل گذشت و ما هم فقط به غصه گذروندیم
به قول داییم خوشبختی همین لحظه هاس که کنار همیم و می خندیم
خوشبختی یعنی من یعنی تو یعنی نگاهمون به هم
پس بیا بخندیم و جشن تولد سعیده و فرداشب هم خودتو به شادی بگذرونیم باشه
در ضمن شما شکرپنیر خوردین که غیبت کردین من حلالتون نمی کنما
گفته باشم

جوجه اردک زشت پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:19 ب.ظ

سلام
بودن بعضی ها نشانه مهربانی خدا به ماست و این مهربانی با زیبایی جهان همراه است
مرا در لیست دعا گویان سعیده خانم قرار دهید تولدشان را به فال نیک میگیرم


جشن بی کیک؟

من کیک میخام بی خیال اضافه وزن

سلام
واقعا خدا چقدر مهربونه که سعیده رو به ماها نشون داده و این مهربونی یعنی لبخند مهربون خدا
دعا گویتان هستم بزرگوار
کیک رو قراره فردا بدیم فردا بیاین

بی اجازه.. جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:48 ق.ظ

سلام.
_وب نداشته باشم دیگه نمیشه سربزنموکامنت بزارم؟؟_من بی بهانه میبویمت مریم
_من دویدم تاتواما نرسیدم به چشمهایت...
_دلت پرازعشق ودلدادگی بهاری.
راستی من که تا اینجا اومدم پس تولدسعیده ونادیات مباااااررک.

سایه جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:22 ق.ظ http://shadowplay.blogsky.com/

آفرین مریم جان . همه چی عالی هم قالب هم متن هم عکس ...
تولد سعیده عزیز باز هم مبارک

حضورت را بر چشمانم می نهم
خوش ظهور کرده ای در آسمان قلبم
ممنونم مهربانم

فریناز جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:08 ب.ظ

خب ما اومدیم یه کم قر بدیم

میگم سعیده جون امروز که دیگه روز تولده یاالله کیکو رد کن بیاد ببینم

من دلم زود آب می شه هااونوقت ناک اوت و اینا خلاصه


به سلاااااااااااااااااام مریمی خودمون

حال شما خااااانوم؟

مریم جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:28 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

میگم حالا فریناز جونم نمیشه از خیر کیک بگذری امروز؟
بابا تخم مرغ گرونه دخترجون چجوری تو این گرونی میشه کیک درست کرد اخه؟
نگفتی ناک اوت یعنی چی؟

سحر جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:03 ب.ظ http://acnc.mihanblog.com/

سلام ...
مبارکا باشه ...تولد هردوتاشون ...
خوش بحالشون که دوست ودختر عموی به این خوبی دارن ..
خرگوش با نمکی بود ...!
چه شر شر های خوشگلی !!

مریم جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:45 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

سلام سحری جونم
مرسی خانمی
بله دیگه ما که تولد شما رو نمیدونیم تا جشن قشنگ هم برای شما بگیریم خو چیکار کنم؟
کدوم شرشرها؟

سعیده (for all) جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:18 ب.ظ http://s73.blogsky.com

همینجا از تک تک افرادی که تولدمو تبریک گفتن تشکر می کنم...
مرسی همتون...
یه دنیا ممنون
ایشالله جبران کنم

از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شد،شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافت

امروز ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشق

خود را در پستوی زمان تنها حس نمی‌کنم . . .

تولدت مبارک

مهرداد شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:47 ق.ظ http://kahkashan51.blogsky.com

تولد این دو عزیز مبارک ...
سلام مهردانه تولد تو هم مبارک از این بابت که دل تو هرروز مولد مهربانی و محبت کاش قدرتو بدونیم...یه نفس عمیق بکش تا هزار شمع روشن مهربانی دلت ، طراوت بگیره و تا ابد روشن بونه ...تولدت هرروز و هر لحظه.......

دیشب که قرآن می خواندم
به یک مکاشفه بی غبار رسیدم
تو در آفرینش از تبار سوره ی رحمانی
نسلت به شکوفه ای یاس می رسد
و زاده ی لحظه های شورانگیز مناجاتی!
سلام مهردادی!
وای من با خودن این کامنت کلی ذوق کردم و بغض
تولد من هر روز و هر لحظه
مرسی مهردادی!مرسی

فرداد شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:33 ب.ظ http://ghabe7.blogsky.com

به به تولده...
منم تولد این دو دوست عزیز رو تبریک میگم و از خدا طول عمر با عزت برایشان خواهانم....
سلام دایی جان.
بابت نبودن هایم عذر...
اینجوری در نبود دایی هواشو دارن؟
گل مریمی
همیشه دلت گرم و دنیا به کامت.

سلااااااااااااااااام دایی جونم
الهی قربونت برم امروز تو کانون یهو که یاد شما افتاده بودم و دلتنگ شده بودم به دوستم گفتم دلم برای دایی فردادم تنگ شده!!!
دوستم اینجوری شد
گفت چه ربط به حرفایی که من بهت زدم داشت؟
منو بگو کلی خجالت کشیدم
پسردایی جونم چطوره؟دختردایی خوب هستن؟
دلم براتون تنگ شده بود حاج آقا دایی فردادم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد