اینجا اگر مجازیست چه باک، ادمهایش اما واقعی اند...
وجودشان مایه عشق است و ماه و نور...
اینجا اگر مجازیست دلهایمان که مجازی نیست...
دل میدهیم به شوق یکدیگر و شکوفه میشویم در هوای هم...
اینجا اگر مجازیست... نگاهِ بی نظیر تو اما دنیاییست واقعی و با شکوه
مادرم همیشه میگوید:خوبی ها را به یاد بسپار و ...ها را به باد
و همیشه قدرددان خوبی ها باش به مهربانی
و من اگر هستم به وجود نازنینانی چون شما اینجا ماندگارم...
که اگر چه دوستان دنیای مجازیِ من هستین اما به واقع گاهی نزدیک تر از دوستان واقعی به دلم بوده اید...
میخواستیم شبی حتی شده به لحظه ای و دمی کنار هم باشیم و گل بگوییم و گل بشنویم...
بهانه میخواستم... آنقدر قوی که بشود همه مان دور هم جمع شویم و به جرق جرق آتش عشق دلهامان گوش بسپاریم...
و چه بهانه ای دلپذیرتر از تولد یک ستارۀ زیبا و درخشان که خودش ماه کامل است...
این شد که ایدۀ دستخطهای زیبایتان به ذهنم آمد برای تبریک و شادباش این تولد مبارک...
بیشتر از این وقت زیبایتان را نمیگیرم... دعوتید به نمایشگاه خط دوستان این سرا...
فقط قبل از همه چیز:سهبای جان ببخش قصور و کوتاهی ام را...تولدت مبارک بانو!
من میدانم مهربان
عمۀ خوبی ها! شما یک نسبت آسمانی با ماه دارید... سپاس مهربانم
***
***
در هوای تو نفس می کشم وقتی به من نگاه می کنی... سپاس
مهربان خواهری
***
آیه های روشن و مهربانی خدا تولدت هزاران بار مبارک... مریمِ تو!
***
بابا گفت من براشون فال حافظ میگیرم که شد اینی که می بینین... بازم مبارک باشه تولدتون
***
نماز صبح من با طلوع چشمان تو ادا میشود... سپاس مهربانیتان
استاد عزیزم***
بوی باران را از گیسوان تو می توان حس کرد... چقدر دلم میخواست دستخط نازنین خودت رو میذاشتی
گل ریحان
***
ماه، تنها در آسمان دل دریایی تو طلوع میکند... سپاسگذار مهربانی ات
برادر آسمانی ام!
***
***
قلک سفالین خاطراتم را که بشکنی سکه سکه یاد توست که می ریزد به دامانم... سپاس
راز حضورو همینطور سعیدۀ عزیز هم که تصویر نوشته اش از نزدیک~~>
مهربانی
***
و مهمون ویژۀ این پُست کسی نیست جز... جز... جز
یگانه خانوم گلِ سهبا
خوش اومدی خانومی... مرسی از اینکه وسط امتحانات وقت گذاشتی و دعوتم رو پذیرفتی
پی نوشت دل:جای خیلی ها خالیه... دایی فردادمـ... سایۀ نازنین... خانم ثنایی فر و... بگذریم؛ فقط کاش دوستی ها عمیق تر از اینی بود که هست...
پی نوشت عشق: خوشا به حالت ستارۀ کوچک دب اکبر... میلاد پر نورت قرین شده است با آغاز دلدادگی امام عاشقان
مبارک بادا هزاران بار
پی نوشت تشکر:با سپاس فراووووووووووووون از یه نفر


... و تشکر فراوووون تر از یه نفر دیگه

مدیونین اگه فکر کنین منظورم عمه طهورا و سعیده اس

به به ... به به چه نمایشگاهی
خوشمان آمد..
دست مریزاد مریم بانو
همه چیز عالی
فقط میگم مریم جان این مهمون ویژتونو چجوری دعوت کردی؟
تو چرا جدیدن همه جا اول میشی؟؟؟

بایدم خوشت بیاد... مگه دست خودته؟؟؟
بله که همه چیز عالیه... وختی مدیریت رو بسپرین به مریم بانو کارها به نحو احسن برگزار میشه ... آره به جون خودم
هان؟ مهمون ویژه؟؟؟ راستش داد زدم یگاااااااااااانه... اونم زودی اومد
چه نیکو ...
خیلی زیبا بودن .
دستتون درد نکنه ...
مهربانی دیدنی ست ...خیلی.
نیکو حضور پاک و پُر از مهربانیِ توست...

دست شما هم درد نکنه... ببخشین اگه این مدت اذیتتون کردم
آره مهربونی دیدنیه درست مث دل مهربون شما
سلام...
مریمی اینهمه وقت گذاشتی و نگران بودی حق داشتی... در عوض یه پست معرکه ازش در اومد
خوشحالم که تلاشت به بار نشست بابایی
چقدر دستخطها قشنگن
میگم بذار من چیزی ننویسم، آبروم میره.. آخه از من بیسواد با اون دستخط خرچنگ قورباغه ای چه انتظارایی داری دختر
واقعاً راحت و بی دغدغه میشه گفت هنر نزد ایرانیان است و بس
سلاااااااااااااام بابا....
... که بیاین نظر بذارین
پس بگو... اومدی توی اتاقم و فرستادیم پی نخود سیاه برا همین بود...
من زحمتی نکشیدم بابا... فقط جبران مهربانی بوده و بس
من از دوستای مجازیم میخوام بی هیچ رودربایستی ای دستخط شما رو به قضاوت بشینن... اصن من بی طرف... میگم عالیه دستخطتون
ای وای...
یادم رفت...
دختر عزیزم... خواهر مهربان مریم... نرگس خانوم... تولدتون هزار بار مبارک
امید که همیشه به شادی باشد و سلامتی عمر با عزتتان
بازم مبارک باشه تولدشون
سلام مریم جان . اینقدر ذوق زده شدم از دیدن دستخط ها و زحماتی که شما کشیدی که نمیدونم چی باید بگم . ممنون گل مریم بلاگستان . ممنون که خاطره زیبای دیگری را به خاطرات تولدم افزودی . زنده باشی عزیز .
حالا برم و درست درمون بخونم نوشته ها رو .
خیلی دوست داشتم ذوق زده بشی...

اما نمیدونم چرا حس میکنم خبر داشتی اینجا چه خبره
قابل تو رو نداشت... خوشحالم خوشحالی نازنین نرگسم
باید دربارۀ تک به تک دستخطهامون نظرت رو بگی
باز هم هم هم تولدت مبارک
ای جانم به این ذوق و شوق و مهربونی
ایول مریمی
تولد آبجی سهبا مبارک
زهرای عزیزم خوش اومدی مهربون
ایول داریم دیگه
بله مبارکا باشه
به جون خودم اگه خبر داشتم ! فقط یگانه یه دوساعتیه میگه من قول دادم یه چیزی رو بهت نگم ! کشت منو و نگفت آخرش !
بعد که از ساعت هشت و نیم گذشت گفت که قراره توی وبلاگ شما یه خبرایی بشه !
اینه که من زودی اومدم اینجا تا ببینم چه خبره . بازم ممنون .
سعیده ازم پرسید مریم ، یگانه هم خبر داره؟؟؟ که گفتم نه... چون آدرسش رو ندارم اگه داشتم هم نمی گفتم بهش
به دو دلیل:یکی اینکه الان سخت مشغول امتحاناشه، دوم اینکه میترسم لو بده ما رو
که سعیده با کلی خنده گفت:واللا خودت خودت رو با وان کامنت(قرار ساعت20:20) لو دادی
دستخط زیبای عمه طهورا ، آشنای دل و روح من هست و خوشبختانه در کنار دستم هم هست نمونه ای از آن . ممنون عمه طهورا و اینهمه پاکی و شور و لطفش .
و لطف فریناز عزیزم، امروز همه اش یاد استاد قهرمانم با من بود ... و نقاشی زیبای فریناز ... گلهای نرگسی که خاطره سازند ... ممنونم از تو و فرینازم .
دست خط سوم: چند باری خوندم و گفتم من سیدعلی میر افضلی نمیشناسم , این کیه تولد من رو تبریک گفته ! بعد کلی سروکله زدن تازه متوجه شدم این دستخط زیبای آبجی زهرای خودمه ! کلی به خودم خندیدم ... ممنونم آبجی عزیز و صبور خودم . دلم برای نگاه مهربون و بی قرارت تنگ شده ...
و گل مریم و دستخط زیبا و مهربانی مثال زدنی اش . همیشه پاینده باشی نازنینم . سرزمین دلت نورانی به نور صاحب این روز عزیز .
فال پدر عزیزت خیلی به دلم نشست . اینقدر قشنگه این فال که هیچ حرفی ندارم برای گفتنش , الا اینکه بگم باور میکنی احساس میکردم پدر بزرگوارت با صدای خودشون برام خوندند این غزل زیبا رو ؟ خدا انشاله سایه مهربونشون رو بر سرتون مستدام بداره . ممنونم از ایشون .( بابت اون گل افتابگردان زیبا هم ممنون.)
اگه بگم اینقدر ذوق زده شدم از دیدن دستخط استاد عزیز , مشتاق بزرگوار , شاید باور نکنی ... یاد دو سال پیش افتادم و فریادی که با شنیدن صدای ضبط شده فرداد کشیدم , وقتی سمیرا اون هدیه های قشنگ رو روز تولدم به من داد ! ممنونم استاد عزیز و ممنونم مریم گلی .
یعنی من عاشق خط کوفی هستم... خیای ناز مینویسن عمه... کلی ذوق زده ام کردن ایشون
فریناز با وجود سفر و مشغله درس و دانشگاه دعوتم رو پذیرفت
زهرا هم که من براش کامنت گذاشتمـ کربلا بود... برگشت سریع نوشت منم هستم
دستخطم افتضاحه نرگسی... کلی نوشتم پاک کردم تا شد این که دیدین...
منم با دیدن فال بابا بهت زده شدم... بابا گفتن:فکر کنم نرگس خانومِ شما با حافظ نسبتی دارن
خودمم از حضورشون دچار ذوق و کلی افتخار شدم... واقعا منو با حضورشون شرمنده کردن... بازهم سپاس
گل ریحان همیشه خواستنی و دوست داشتنی ست , حتی وقتی دستخط خودش رو نفرسته ! نگران نباش مریمی , یک بار مشهد این کار را خواهم کرد !
ممنونم عزیز دلم ...
و دانیال و دستخط استثنایی و ... بذار حرفی نزنم بیشتر ! از شما هم ممنون جناب برادر .
اینقدر شرمنده مهربانیه ای خانم تنفس عزیزم هستم که لال بشم دربرابرشون . و اون شعر زیبای حافظ و گلهای نرگسی که با خانم تنفس گره خورده اند اصلا ! یادش بخیر اون روز زیبای دیدار . ممنونم عزیزترینم .
نازدونه قشنگم هم که حسابی خجالت زده م کرد . با این نوشته و دست نوشته و کلمات زیباش . چقدر دلم برای صداش تنگ شده بود و خوشحالم که شنیدمش امروز . مرسی نازدونه جونم . زودی بیا حرم , روبه روی ایوان طلا , باز ببینمت . باشه خانومی ؟
در مورد یگانه خانومم بذار حضوری باهاش حساب کنم ! فقط واقعا باید یه تشکر ویژه ازش داشته باشین که اینقدر صبوری کرد و لو نداد قضیه رو به من !
گل ریحان همیشه خوشمزه اس وقتی بذاریمش لای کباب
یکی دوباری دستخطش رو گذاشته توی وبلاگش داداش دانیال... خیلی قشنگ تحریر میکنن ایشون... دستشون درد نکنه
اصن باورم نمیشد میون مشغله های روزمره اش بتونه دعوتم رو لبیک بگه... ممنون حضورتون هستم خانم تنفس
وااااااااااای از سعیده نگو که اینقدر وسواس به خرج داد که نگو... هی میگفت مریم به نظرت خوبه؟؟؟ (با لهجه ناز مشهدی بخوون) ای جانم... عاشق لهجۀ شیرینش هستما
وای در عین سادگی کلی انرژی مثبت داشت یگانه... واقعا خوشم اومد...
من یه جا دیگه هم یه فال قشنگ دیگه دیدم , کوش ؟
بله درست حدس زدین برای استاد مشتاق عزیز هستش
هان , فال و خط بسیار زیبای مشتاق بزرگوار . جز تشکر ویژه هیچ ندارم برای گفتن . باز هم ممنونم .
دستخط زیباشون قاب طلا کاری شده میخواد
خب بابا درست میگن ! من با حافظ کلی نسبت دارم , میگی نه از آبجی زهرا بپرس !
آبجی زهرا که همشهریشه نرگسی... اما با شما چه نسبتی میتونه داشته باشه؟؟؟ آیکون غیرتی شدن و اینا
میگم فک نمی کنی در اون دو دلیل باید تجدید نظر کنی مریم جان؟؟
گوشای من مشکل داشت ینی
کدوم دو دلیل؟؟؟ خب مگه دروغ میگم؟؟؟
مگه نگفتم میترسم لومون بده
مریم بالاخره اومدی؟



ینی صب تاحالا هی میومدم اینجا هی هیچی نبود هی می گفتم کجاس پس؟
به به سهبا جونم که اینجان
چقدرر از همگی قشنگ شده
بازم مبارک باشه تولدتون بانو
دستت درد نکنه مریم گلی واسه این همه زحمت و از چند هفته پیش برنامه ریزی و اطلاع و جمع آوری و کلا همه چی
بله که اومدم... سر وقت... ببین ساعتش رو
20:20 روز 20 دی
بله صاحب مجلس هم اینجا هستن فرینازی
بخدا خیلی ذوق کردم برای دیدن دستخط هر کدوم از دوستان... مال همه قشنگه الا مال خودم
بازم مبارکا باشه
چـــــــــــــــــــــــند هفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نه بابا من همین دیروز خبردار شدم تولدشونه... چن هفته کجا بود خواهری
این سعیده خواب هم داره یعنی؟ کامنت اول مال اونه ...کامنت آخرو نمیذارم بذاری
اگه سعیده سعیده اس... کامنت آخری که چه عرض کنم... پست اخر رو هم اون میذاره عمه
من هی پرسیدم مریم به نظرت خوبه؟؟

من لهجه دارم واقعا؟
من که مشهدی نیستم اصلا
چی خوبه؟؟؟
... اصلا تو از چی حرف میزنی؟؟؟
ای جان... مث من که لهجۀ کُردیم غوغا میکنه و آبروم رو میبره
وای یادم رفته بود تو بچۀ شیرازی
دلیل اولو میگم
مریم بیا اعتراف کنیم که پشت تلفن اصلا از درس یگانه جان حرف نزدیم
بازم نشد که عمه جان
تلفن چیه دیگه سعیده؟؟؟ باهاش چیکار میکنن؟
عمه جانم؟؟؟
مریم من یعنی باید یه بار هم نصفه شب بیام ...
خب یه بار که بیدار میشین برای آب خوردن با چشمای نیم باز سیستم رو روشن کنین و بیاین به هممون سر بزنین
ولی عمه از شوخی گذشته لامصب این نصف شب نیمدونم چه خاصیتی داره آدم هی دلش میخواد تک بزنه به گوشی ملت و خودشو بزنه به خواب
نرگس جان کدوم ایوان طلا؟
اصلیه یا اونی که من منتظرتون بودم
نرگس جان رفتن کیک رو قسمت کنن... منم رفتم خیر سرم چایی بیارم
آره جون خودم یک چایی بدم بهتون که دیگه تا آخر عمر هوس چایی نزنه به سرتون
عمه طهورا جان اینجا وایرلسه تا جان در بدن دارم در اقصی نقاط خونه می تونم نذارم آخر بشید
وااااااااااای سعیده چقد خندیدم به این کامنتت



آره دخدری... عمه راس میگه برو بخواب عزیزدلم فردا مدرسه ات دیر میشه ها
نخود سیا نداریم
میگن سوغات تربت نخود سیاس
...
حاضر
خواستم بگم عمه شما بُردین... ایول
که دیدم تو اومدی...
ایوان طلای اصلی , ولی خب اونجا هم پیدات نکنم بالاخره اون یکی رو که بلدم !
نخود سیاه سوغات تربته واقعا مریم ؟
من عاشق صحن انقلابم...

میشه ما اونجا قرار بذاریم نرگسی
یعنی میشه یه روزی من شما رو ببینم؟؟؟
نه مهربانم... فقط خواستم سر به سر سعیده بذارم
نه دیگه قول میدم یاد بگیرم
فقط به اهالی هر دوی این شهرها ارادت دارم
قراره چهار سال اونجا سر کنم
ببین مریم جان من نه مشهدیم نه تربت
شماسناممو آپلود کنم یعنی
خالۀ مامانم که کُرد اصیله... حدود چهل ساله خراسان رضوی زندگی میکنن... باورت میشه سعیده؟؟؟ حتی کُردی ما رو هم با لهجه مشهدی حرف میزنه... یعنی عاشق حرف زدنشم


اصن خیلی لهجۀ مشهد رو دوست میدارم
منم به کل خراسان رضوی جنوبی و شمالی ارادت ویژه دارم
واقعنی؟؟؟ آپلود کن ببینم بچۀ کجایی؟؟؟
شناسنامه
شماسناممو
خودت داری میگی چهل سال...
من چند ساعت با خانوم ... حرف بزنم بعدش قادرم تا چند روز تهرانی حرف بزنم
همه جای ایران سرای من است
می خوای اون صفحه ای رو که مهرای انتخابات امسال روشه رو هم بفرستم...به انضمام نام کاندیدای مورد نظر همراه با طوماری از سخنان گهربارم...بعدشم بیان سر تا پامو فیلتر کنن مثلا
اینطور که از شواهد امر ساختس خوابم میاد
بای بای
خب یکی دو ساعت حرف در عوض چند روز فارسی...


پس میشه معادل چند سال تهران... تا آخر عمر فارسی؟؟؟
سئوال کنکور ریاضی93
وااااااااقعا به این حرفت ایمان دارم... همه جای ایران سرای من است
موافقم... بذار...
کاملا تابلوئه... برو بخواب... خوابای قشنگ ببینی
سلام مریم حان
خوبی عزیزم ؟ خسته زحمات نباشی.
ببخشید من مهمان داشتم و دیر آمدم ، باز هم نولد نرگس عزیز رو تبریک میگم و آرزوی بهترینها را برایش دارم
سلام مهربان بانو
مرسی... خسته نیستم وقتی حضور شماها بهم انرژی میده
عیب نداره... الانم خوبه... خوش اومدین خانوم
مرسی از دعای قشنگتون
ببخشید ببخشید بخدا امتحان ها . . .
ای جانم... چه بوی خوبی اومد...بوی گل ریحان
سلام چله نشین ملاقات خدا
فدای تو خانوم
اینجا از آن زمان هایی است که :
دل و دیده ام هر دو به تماشا آمد
ممنون مریمی
اگر روزی بگردم و دلت نباشد
می روم و همۀ گنجشک های دنیا را می آورم...
تا لابلای همۀ جنگل های بلوط را
به دنبالش بگردیم
ممنونم از تو داداش که همراه لحظه هام بودی
ای منتظران گنج نهان می آید
آرامش جان عاشقان می آید
بر بام سحر طلایه داران ظهور
گفتند که صاحب الزمان می آید
*عید امامت و ولایت مولایمان امام زمان مبارک
عید توام مبارک باشه زهرا جانم
تولدشون مبارک باشه
انشالله خدا عمر باعزت بده بهشون
سلام مُژی جونم
مرسی عزیزدل
فدای مهربونیت
اگه می خوای حالمو بپرسی بهت میگم:
حال و احوالم عالیس. هوا سرده ولی هوای دلم هرگز، فقط نمیدونم چرا آسمان برام نمیباره!
این تب و لرزهای جسمی تمامش بهانه ایست، تا شاید لحظه ای دستت رو بر پیشانی ام بگذاری و من حس کنم که مالک تمام دنیا هستم...
معجزه برای من با تو عینیت پیدا میکنه، همونطوری که با تمام سختی از میون این سیلاب حوادث گذشتمو هنوز زنده ام.
نگاهم کن: همه میگن بچه ی حسودی نیستم ولی من امروز به فنجون دستت هم حسادت میکنم.
(ایرج نادری)
ای جاااااااااااااانمـ...
فکر کنم عاشق شدی عطیه
اگه می خوای حالمو بپرسی بهت میگم:
حال و احوالم عالیس. هوا سرده ولی هوای دلم هرگز، فقط نمیدونم چرا آسمان برام نمیباره!
این تب و لرزهای جسمی تمامش بهانه ایست، تا شاید لحظه ای دستت رو بر پیشانی ام بگذاری و من حس کنم که مالک تمام دنیا هستم...
معجزه برای من با تو عینیت پیدا میکنه، همونطوری که با تمام سختی از میون این سیلاب حوادث گذشتمو هنوز زنده ام.
نگاهم کن: همه میگن بچه ی حسودی نیستم ولی من امروز به فنجون دستت هم حسادت میکنم.
(ایرج نادری)
زندگی با همه تلخیاش یه درس خوب بهم داد
اونم اینه که رفیق اونی نیست که باهاش خوشی،
رفیق اونیه که بدون اون داغونی !
تو همون رفیقی شاید
سلام...