روزی بر شانه هایی که وحی بر آنها باریده بود بالا رفتی تا خدایان خرمایی را، تا خدایانی که از بندگانشان هم کوچک تر بودند را طی کنی و بشکنی.
روزی دست هایت الهۀ تاریخ را پیمود و در مقابل الله به قنوت ایستاد.
امروز من پیرتر از تاریخ و تهیدست تر از جغرافیا تو را آه می کشم.
خمیده راه میروم تا خورشیدم را که از کعبه طلوع کرده بود در لبخند یتیمان مدینه پیدا کنم. و دستان شاعرم را با نوازش یتیمانت متبرک کنم.
امروز در نبودنت پیراهنی شده ام با شعله های سرگردان و سرکش.
امروز مشتاقم شانه هایی را که در شب راه میروند که نان و خرما حمل میکنند و تکیه گاه شبانه یتیمان کوفه است
حالا نام تو را میبرم و دهانم شیرین میشود.
دستهای زمستانی ام شکوفه میزنند و پاهای صخره ای ام می رقصند و کلمات مچاله شده ام دهان به دهان میگردد.
با بلندترین واژه تو را میخوانم و دست های خواب آلوده ام بیدار میشوند.
ما بی تو سکوت کرده ایم با لب هایی که آغاز نشده اند؛سکوتی سنگین که آرامش شبهای کوفه را زلزله شده است.
سکوت کرده ایم و زلالی نامت از چشمهایمان سرازیر است.
می ترسیم فریاد برآوریم که کبوتران چاهی اندوه منجمد تو را پرواز دهند و جهان در سوگی ابدی سیاه بپوشد.
وقتی تو نیستی آسمان نیست که انگشتان نیایشم را در آن پرواز دهم،که با سنگی آن را بشکافم و با آهی -که از چاهی برامده است- آن را بپوشانم
وقتی تو نیستی پنجره ای نیست که حنجرۀ زخمی ام را در آن بتکانم تا بادها آبستنش شوند.
بی تو چشمی نیست که دیدن را شایسته باشد و فریادهای مذابم را باور کند.
علی جان! بی تو تمام دریاها بحرالمیت اند.
مولایم! باری ما را بنگر که عشق تو را زیسته ایم و نام تو را پرچمی ساخته تا چراغ راه فردایمان باشد
ای آنکه «کار همیشگی ات اندوه بوده است و تیمارخواری و شبهایت شب زنده داری»
جهان را نگاه کن تا یتیمی اش را فراموش کند
برگرفته از کتاب همۀ خط های موازی اند؛ نوشته محمود اکرامی
پی نوشت دل شکسته:تو رفته ای... تو ای بهترین بابای دنیایم... و اکنون من مزۀ تلخ بی پدری را چشیده ام... اما هر چه در دلم میگردم نشانی از اینکه شیعۀ تو باشم نمی یابم... کاش امشب را نه برای فرق شکافته ات... نه برای دل شکسته ات... نه برای زینبت... بل برای دل لرزان و دور از شمای خودم بگریمـ... کاش شیعۀ واقعی باشیم تا دل بدهیم به اشکهای از ته دل امشبمان...
پی نوشت بازگشت دل از سفر: لب که میگشایم تا سخن بگویم از بازگشتش تمام وجودم دل میشود و ... انگشت که میرقصانم بروی صفحه کلید دل تا به رخ واژه ها بکشانم بازگشتش را همه وجودم میشود چشم و اشک و ... فقط آرام و ساده میگویم: خوش آمدی ای بازگشته از سفر دل... فرینازم
سلام خواهری
وقت بخیر
نماز و روزه قبول حق
با آنکه امید همه هستی تو علی
بر عرش خدا قائمه هستی توعلی
آنقدر غریبی که خدا می داند
مظلوم تر از فاطمه(س) هستی تو علی
سلام
از دلتنگی حرفی نزنید که کتاب بغض مولا امضا شد به شرف به رستگاری به خون
وما منتظر مترجم هستیم تا اشکهایمان سرازیر شود
زیارت فریناز خانوم هم قبول باشه...
خوش به حالش...
امام علی (علیه السلام) میفرمایند :
دیدار اهل نیکی ، قلبها را آباد میکند .
..............................................................
سلام خدمت شما دوست گرامی
دعوتید به تولد مردی از جنس خاک اما آسمانی
منتظر حضورتان هستیم.[گل]
جهت تعجیل در امر فرج اقا امام زمان سه صلوات اهدا نمائید.
سلام مریم خانم.بی مقدمه بگم که دوشب از احیا گذشت وتنها یکشب باقی مونده...تو این دوشن دلم نمیومد دعا کنم تا بازم با اجابت نشدنش ضایع ودلشکسته تر بشم اما از جوابی که دادین شرمنده شدمو با ناامیدی از خدا چیزی طلبیدم...نمیدونم...خداییش برای شما وتک تک بچهای سایت دعا کردم...شما هم از ته دل برام دعا کنین...خودم که میدونم خدا صدای منو نمیشنوه یا ندید میگیره...اما دعای مومنین در حق همدیگه گیراست...فراموش نکنینم تو این تنها شب باقی مونده....واقعا تنها دلخوشی وتنها چیز باقی مونده برای من امید به همین شب قدره که خدا منو نجات بده....التماس دعا...
سلام آبجی خانم
شهادت امام علی علیه السلام رو بهتون تسلیت میگم.
این شب ها داداش بدتو از یاد نبریا.التماس ذعا
قلم خوبی دارید . در ژست قبل حرفهایی زدم که نادیده بگیر . من نه تیزبینم و نه ظریف فقط گاهی که به هم میریزم کلماتم هم بی وزن میشن .
یا دلیل المتحیّرین
و علی
راه را نشانمان داد....
قرآن ناطق را کشتند تا مبادا شک کنیم که دنیا روی خوب هم دارد...
تسلیت...
ای آنکه «کار همیشگی ات اندوه بوده است و تیمارخواری و شبهایت شب زنده داری»
جهان را نگاه کن تا یتیمی اش را فراموش کند...
che webe Aroomi darid shoma
hesse khubi dare
سلام کیارش عزیز
ممنونم از حضورت و تعریفت
لطف داری...:)