آغوش که گشــود؛ پرنده شدم در دستان پرمهرش، بالهایم گسترده شد به وسعت عشق
خیسی چشمانم را که با سر انگشت گرفت من غرق شدم در دریای بیکران مهرش
سر بروی سینه اش می نهم... از همین حالا بوی یار میدهد... بوی وصال یار... بوی بابا را میدهد... بابایی که کنارمان دست به سینه ایستاده و با چشمان روشنش نظاره گر عشقبازی ماست... آهسته سر بر میدارم... دوباره چشم میدوزم به مردانگی نگاهش... لبخند میزند و میگویم:دعایم می کنی عمو؟؟؟
با همان لبخندش سرم را از ورای سیاهی چادرم می بوسد و می گوید:مگر میشود برای مریم گلی دعا نکنم؟؟؟
آرام میشوم... سبک میشوم... قرار میگیرد این بیقراریِ دلــ...
اشک اما مثل همیشه راهش را بلد است و بغض نکرده سرازیر میشوند بروی گونه هایم
آرام در گوشم زمزمه می کند:به شرطی که دیگه گریه نکنی... پشت سر مسافر...
تند مثل بچه های تخس وبازیگوش می پرم توی حرفش و میگویم:چشم دیگه گریه نمی کنم اما دلم تنگ میشه براتون...
همانگونه زمزمه وار میگوید:سفر قندهار نمیریم که عموجان... نهایت ده روز دیگه بر میگیردیم
و من باز بغض می کنم که کاش همسفر میشدم با دل مهربانش...
کاش میشد منهم در این سفر همراه میشدم با قدمهای عاشقش...
آخرش عمو به آرزویش رسید... سفرش جور شد و میرود تا ساکن شود در جوار حضرت عشق... میرود تا آرام شود در حریم حرمش... میرود تا بچشد طعم آوارگی را در بهشتی ترین خیابان دنیا...
خوشا به حال دلت عموی مهربانم...
آرزویت به سرانجام رسید؛
روزهای عاشورای هر سال را یادت می آید؟ وقتی در دیگهای برنج را باز میکردی و با بغض و اشک فریاد میزدی:یا حســــــــــــین
حالا همان حسین علیه السلام دعوتت کرد و تو اجابت کردی دعوتش را
خوشا به حالت عمو...
پی نوشت دل:کــــــــــــــربلا
زیارت دلت پیشاپیش قبول مهربان عمویم
میرود تا آرام شود در حریم حرمش...





می رود تا بچشد طعم آوارگی را در بهشتی ترین خیابان دنیا..
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام مریم دوست خوبم.
خیلی زیبا نوشتی مریم جون..زیبا نوشتی.
پیشاپیش زیارتش قبول..
-----------------------------------
مهربان اربابم حسیــــــــــــــــــــــــــــــــــن(ع) ، قرارمون یادت
میمونه.
آخ ! چه قدر دلم خواست که ..
مریم دعا کن..
سلام لیلیای عزیزم
ایشالله قسمت بشه با هم بریم
دعا کن فقط
آخی عزیزم
منم دلم تو بین الحرمین گیر کرده
ای کاش قسمت بشه بریم
ایشالله قسمت شما و بابا و نی نی بشه
سلام خواهری




وقت بخیر
انشاالله این سفر نصیبت شود
کربلا! باز کن آغوش روح پرور را
که در برت بِکِشی میهمان آخر را
کربلا! غسل زیارت کن و ضریح بساز
که بوسه ها بزنی پیکری مطهر را
کربلا! این تنِ مولای سالخورده ی ماست
بگیر در بغل آرام یاس پرپر را
بدان که شرح غم این غریب دشوار است
غمی که کاسه ی خون کرد دیده ی تر را
بمیرد آنکه در این سنّ و سال بریدن سرش را
که آتشی زد و سوزاند پای تا سر را ما را
شرار شمشیر شبی را به خاطرش آورد
که دید شعلهی بر چار چوبه ی در را
میان دود درِ خانه با لگد وا شد
که باز زنده کند روضههای مادر را
سلام برادرم
ممونم
تشکر برای این شعر زیبا
ایشالله قسمتتون بشه
سلام مریم جان...برایت خوشحالم...شاد باشی وسلامت
سلام خوش آمدی عزیز
از طرف ما هم التماس دعا بگو . انشاا... بوی سیب با مشام شما هم در بین الحرمین روبوسی کنه .
سلام
اگر صدایش به گوشهایم رسید چشم
دعایتان زیبا بود ممنونم
سلام مریمی
زیارت دلت قبول
انشاءالله به زودی کربلا نصیبت بشه
سلام زهرا جانم
ممنونم دعا کن نصیبم بشه
دعا کن عزیزدل
خوشا به سعادتشون!
خوشا به حال دلشان
سلام مریم جانم...
سفر عشق ..هرجا باشه..صیقل دل و روحه...
بسلامتی برگردن...
نمیدونم چرا با خوندن پستت بغض کردم...
ممنون دوست نازم..
سلام مامانگار عزیز
ــــــفر عــُـُـُـق به کربلا یه چیز دیگه اس
ایشالله همۀ مـــــــــافرای کربلا به سلامت برگردن
ببخشین اگه ناراحتتون کردم
را ــــــتی خیلی خوشحال شدم اومدین به وبلاگم
سلام
به سلامت باشند عمویتان که زائر میکده ساقی خمخانه عشق و خون و ...است ...
به به جناب بازاری عزیز
سلام از ماست برادر کم پیدا
ایشالله قسمت شما بشه
زائر میکده ساقی خمخانه عشق و خون
با هم...


یعنی بریم کربلا..
چه طوری میتونم ...
آره با هم

بله کربلا
پاسپروت ثبت نام و پیش به سوی حرم حضرت عشق
من حالا حالا ها کربلا نمیرم..
اما دعا میکنم تو خیلی زود بری..
چرا حالا حالاها نمیری؟؟؟
ناامید نباش قسمت که بشه همین فردا عازمی
همین عموی من قرار بود بعد از ماه رمضون برن اما قسمت چیز دیگه ای رقم زد
رفتید دست دل ما را هم بگیرید و ببرید کنار حرم آن عزیز
پیشاپیش زیارت قبول
تولدت اخوی عزیز تان را تیریک می گویم
سلامت باشند
سلام
من که کاره ایی نیستم
ولی چشم اگه قسمت شد و رفتم دعاگویتان هستم
ممنونم بابت تبریک تولد
سلام
ای وای که با این پست چقدر حال و هوای منو کربلایی کردین...
چقدر دلم میخاد که دوباره بطلبن برم اونجا وکلی درد و دل کنم
یعنی میشه؟
سلام برادرم
ایشالله قسمتتون بشه
دوباره؟؟؟ یعنی شما رفتین فبلاً؟ خوشا به حالتون
ایشالله که میشه
آخرین باری که برام نظر گذشاتی!

"یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱"
نظر:سلام بهارنارنج عزیزم
چقدر دلم برات تنگ شده بود...
سلام مریم بانووو
آدرس نذاشتی عزیز دلم
تا دوباره مزاحمت بشم
سفرشون به سلامت...انشالله قسمت خودت بشه....
سلام علیرضای عزیز
ممنونم
انشالله قسمت شماو خانومتون
با چه رویی برم پیش مهربان اربابم...
نه نمیشه..حالا حالا نمیشه.اول باید...
هیچی و همه چی!
اون ارباب مهربونه لیلیا درست مثل خالقش
میشه به شرطی که دلت بخواد
هیچی و همه چی؟؟؟
آره هیچی و همه چی ...


یعنی یه عالمه حرف یه عالمه یه عالمه...که نمیتونی به کسی بگی و همش میمونه تو دلت ...یه حرفایی که از گفتنش عاجزی...
یه حرفایی که..
هیچی و همه چی خیلی حرف توشه..
آره مهربان اربابمونه حسیـــــــن(ع)..
دلم..
چند سال پیش من یه بار تا هشت ساعتی کربلا رفتم و برگشتم..
الانم که دیگه حق داره راهم نده...
حق داره..
هر چه میخواهد دل تنگت بگو
اگه دوست داشتی برام بگوش... خصوصی
من دیگه سکوت می کنم خانوم گل
لباس نو مبااااااااااااارک.

قشنگه...خیلی ...
سلام مریم جونی.
ممنونم عزیزم
چشمات قشنگ می بینه
سلام لیلیای من
سر فرصت میگم برات حتما مریم جون..
منتظر میمونم تا اون سر فرصت مهیا بشه لیلیا
راستی سلیقه من و تو توی انتخاب قالب خیلی وقتا شبیه هم بود..

از وقتی که میومدم اینجا..تا همین حالا.
برا خودم جالب بود همیشه.
باعث افتخاره منه عزیزدل
خوشا به سعادتش...خداییش اگه بگن یه ارزو بکن تا براورده بشه بعد بمیر ارزوم دیدنه ضریح امام حسینه...میدونم حرفم غلطه ولی کربلا برام از مکه زیباتره...بوی بهشت میده...
بله خوش به حالشون
ایشالله به آرزوتون برسین
اما بجز اون مرگ پایانیش