از زیر سنگ هم شده پیدایم کن!
دارم کم کم این فیلم را باور میکنم
و این سیاهی لشگر عظیم
عجیب خوب بازی می کنند
در خیابان ها
کافه ها
کوچه ها
هی جا عوض میکنند و
همینکه سر برگردانم
صحنه بعدی را آماده کرده اند
از لابه لای صحنه های نمایش
بیرونم بکش
برفی بر پیراهنم نشانده اند
که آب نمی شود... از کلماتی چون خورشید هم استفاده کرده ام
نشد
و این آدم برفی درون
که اسکلت صدایش می کنند
عمق زمستان است در من
اصلاً از عمق تاریک صحنه پیدایم کن
از پروژکتورهای روز و شب
از سکانسهای تکراری زمین خسته ام!
دریا را تا می کنم
میگذارم زیر سرم
زل میزنم
به مقوای سیاه چسبیده به آسمان
و با نوار جیرجیرک به خواب می روم
نوار را که برگردانند خروس میخواند
***
از توی کمد هم شده پیدایم کن
می ترسم چاقویی در پهلویم فرو کنند
یا گلوله ای در سرم شلیک
بعد بگویند
" خب نقشت این بود"
شعر از گروس عبدالملکیان
پی نوشت دوری:خبرنامه وبلاگم خبر از بروز شدن دایی فرداد رو میداد؛ تند و سریع رفتم وبلاگش... که کاش نمی رفتم... تمام اونشب من شد بغض و آه و کابوس... هنوز از شوک رفتنش در نیومدم... هنوزم فک میکنم یه قایم باشک وبلاگیه و به این زودیا بر میگرده... اونقدر تو وبلاگش به آفتابگردونای به بار ننشسته اش خیره شدم که چشمام از زور درد می سوزه... اما گریه نکردم چون می دونم دایی دوست نداره گریه کردن رو... این رفتنش رو اصلا دوست ندارم و میدونم اوج خودخواهیه اگه بگم نرو بمون چون صلاح کارشو خودش بهتر میدونه
فقط اینو میتونم بگم که دایی فردادم... هر جا هستین شاد باشین و سلامت... من تا آخر عمر وبلاگ نویسیم منتظر بازگشتتون می مونم... میدونم که بر میگردین... اینو دلم میگه
پی نوشت بیقراری: هنوز از شوک رفتن ناگهانی دایی فرداد در نیومدم که گل نرگس بلاگستان هم از رفتن نوشته... من نمی دونم این چه موجیه که اپیدمی شده و همه عزم رفتن کردن...
گل نرگسی مهربونم....اینو بدون که سرای تو، نگاه منحصر به فردت، و اون دل مهربونت مامن آرامش دل خستۀ منه... حرف از رفتن نزن که دلمون بدجور میگیره بانو
د یشب نوشت: سر یه دو راهی سخت اما شیرین قرار گرفته ام.... دعا کنین بتونم بهترین رو انتخاب کنم...
امروز و فرداهایم ، پس فرداها ، همه و همه
خراب شده اند
بعد از تو
برگرد
بگو چکار کنم؟
وقتی شادی به دُمِ بادبادکی بند است
و غم چون سنگی
مرا در سراشیبِ یک دره دنبال میکند
شادی را محکم در آغوش گیر . صدایت را در قهقه خنده هایت پنهان کن
نگذار غم صدایتان را بشنود که اگر بیدار شود خواباندنش محال است
سعیده؟
مریمی سلام
امان از این نبودن ها و دلتنگی ها
نرو ...نروم...نمی روی از دل من هرگز ..پس نرفته اند ...خواهند آمد ...
سلام عمه
رسیدن بخیر!سفر خوش گذشت؟
نروند هرگز خواهند ماند در دل
عمه نبودین دیشب ببینین چ اوضاعی داشتم با این چایی
سلام
تنهاییت را با دنیای مجازی قسمت نکن...خودت رو به این دنیا وابسته نکن...
سلام امید خان جان
آی گفتی... بخدا دارم سعی می کنم وابسته نشم اما زنجیر مهر بر دست و پای دلم بسته بگو چ کنم؟
شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد


خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد
آه ای گنجشک های مضطرب شرمنده ام !
لانه ی بر شاخه های لاغرم را باد برد
من بلوطی پیر بود و پای یک کوه بند ...
نیمم آتش سوخت ، نیم دیگرم را باد برد
از غزلهایم فقط خاکستری مانده به جا
بیتهای روشن و شعله ورم را باد برد
با همین نیمه همین معمولی ساده بساز
دیر کردی نیمه ی عاشقترم را باد برد
بال کوبیدم قفس را وا کنم عمرم گذشت
وا نشد .....بدتر از آن بال و پرم را .....
از حامد عسکری
منم خعلی غصه دار شدن از این نبودن ها
ایشالله که همه بر میگردن
سلام مریمی...خوبی ؟!
دیر کردی نیمه نیمه عاشقترم را باد برد
ای جان تو باز ازین شعرای دلبر گذاشتی برا من؟
ریحونی نکنه توام به سرت بزنه بری که دیگه این یه ذره نفس هم برام نمی مونه
فدای تو
سلام مریمی:)
آخ که چقد بده این رفتنا ... چی بگم...:(
حتی توو این دنیای مجازی هم ویژگی خاص خودشو داره:)
سلام ماه آسمون
بدیش به دل بستنشه به وابستگیشه
ویژگی دنیا همینه... تا بیای وابسته بشی تنهات میذارن
باور کن قبل از اینکه صفحه وبلاگت کامل آپ بشه داشتم زیر لب زمزمه میکردم:

کسی مثل تو نشد کسی مثل تو نبود
فقط ار خدا میخوام که بیایی زود زود
نمیدونستم باید توی پاورقیت خبر رفتن دوستانت را بخونم....
بــــــــــه سلام داداش محمد گل گلاب
جدی؟ چ جالب شدآ
چقدر دل خواهر برادری بهم نزدیکه...
دعا کن برگردن محمد جان
راستی مادر چطوره؟! سلام منو بهشون برسون
سلام مریمی
اگه این رفتن ها و نبودن ها نبود،اون وقت بودن معنا نداشت
هرجا هستند موفق باشند و سلامت و انشاءالله زود برگردند
سلام زهرایی!
کجایی تو دختر؟ کم مونده تو رو هم حاضر غایب کنم که برگشتی
یه چیزی مث استراحت، دوری موقتی از نت، سفر... میشه رفتن
اما نه رفتن برا همیشه و گذاشتن دوستات توو دلتنگی
ایشالله
سلام و درود بی کران
فرزند با متانت ایران زمین
از رفتن ها بی تاب مشو
که هر آمدی "رفتی" دارد
خدای مهر:
این عزیز را از جرعه های "آرامش یادت" بنوشان که "رفتی" ندارد
آمین
سلام
ممنونم از دعای زیبایتان
خوش آمدین
میرن و برمیگردند
زیاد نگران نباشید
سلام داداش امید
ایشالله که حرف دل شما رو خدا بشنوه
نه بابا فعلن که باید تحملم کنید ....هستم در خدمتتون
خدمت از ماست نه پنیر
خدا رو شکر
منم هستم همین اطراف
البته شاید باز هم یه مدت نباشم
خوبه خدا رو شکر خیالم راحت شد
یا ابولفضل! چه نقش بی مزه ای






دریا را تا می کنم
میگذارم زیر سرم
اینجاشو خیلی دوست داشتم
سلام سلام مریمی خانوم
بدو بیا که برگشتیما
هم از سفر هم ...
یا باب الحوائج! اونوخت کدوم نقش؟!!!
فکر کن دریا رو بذاری زیر سرت
سلااااااااااااام خانوم قشنگ مهربونه
خوش اومدی عزیز
بی عکس شدیم رفت مریمی


فرداد چرا رفت آخه؟
نرگس جونم که دیگه اصن فکرشو نمی کردم
ایشالله که زودی برمی گردن
تازه فهمیدم چقدر همه مثله همیم!
آدمیم دیگه
تو میگی بی عکس
من میگم بی نگاه، بی قلندر، بی شیدا، بی رها
و بدتر از همه دایی فردادم کووووووووووو
منم مث تو فرینازی! هیچ تو مخیلم نمی گنجید نرگسی بره
آدمیم با قلبهای فرشته ای
باسلام وعرض تسلیت ازپست جدید (بقیع)دروب دیدن فرمایید
من بیقرارترم
سلام...
آقا منم میخوام برم...
بینم تو واس ما هم اینجوری مینویسی...!
اصلا همین که آدم رو احترام کنن اونم به این شدت آدم رو وسوسه میکنه که بره...!
سلام خوبی؟!
تو یه چیز دیگه هم اگر ازمون بخواهی انجام میدیم ها...
همه ش فقط دعا؟!
سینه رو چاک بدیم؟!
انرژی مثبت منو با خودت حس کن..!
سلام

اولاً آقا خودتی دوماً تو دیگه حرف از رفتن نزن وگرنه یه جفت پا میام تو اون فکت
اونوخت من میدونم و تو اگه بخوای بری ویکی
دلت پاکه دعاهات گیراتره
نمیخواد خودتو به زحمت بندازی
انرژی مثبتت تو حلق اوباما
یه حسی بهم می گه مریمی حالش خوب نیستا!

چشه اونوقت؟
برمی گردن
یه وقتایی باید که به عزیزترین هاتم فرصت بدی خودشون رو تر و تازه کنن
آدما به نبودن ها هم احتیاج دارن بعضی وقتا مریمی
ولی دلتنگی رو کاریش نمی شه کرد.هممون دلتنگیم[
تقریباً این حست دُرُس میگهـ...
راستش سردرگمم فریناز... هم بخاطر این رفتنها و هم بخاطر یه اتفاقایی تو دنیای واقعی...
البته فرصت بدیم موقت برن نه اینکه برگشتشون نامعلوم باشه...
هنوز از رفتن دایی فرداد اونقدر شوکه ام که شبا کابوس آفتابگردون می بینم فرینازی
دلتنگی رو فقط با دیدار میشه از بین برد
این مهم نیست که دل تازه مسلمان شده است...که به عشق تو قمر قاری قرآن شده است..مثل من باغچه خانه هم از دوری تو...بس که غم خورده و لاغر شده گلدان شده است....بس که هر تکه ی آن با هوسی رفت دلم...نسخه ی دیگری از نقشه ی ایران شده است...بی شک آن شیخ که از چشم تو منعم می کرد...خبر از آمدنت داشت که پنهان شده است...عشق مهمان عزیزی ست که با رفتن او...نرده ی پنجره ها میله زندان شده است...عشق زاییده ی بلخ است و مقیم شیراز...چون نشد کارگر آواره ی تهران شده است..عشق دانشکده تجربه ی انسانهاست...گر چه چندی ست پر از طفل دبستان شده است...هر نو آموخته در عالم خود مجنون است...روزگاری ست که دیوانه فراوان شده است...ای که از کوچه معشوقه ی ما می گذری...بر حذر باش که این کوچه خیابان شده است..!(غلامرضا طریقی)
+ بانو دعوتی به الهه ی ناز [قلب]
مثل من باغچه خانه هم از دوری تو...
بس که غم خورده و لاغر شده گلدان شده است....
بس که هر تکه ی آن با هوسی رفت دلم...
نسخه ی دیگری از نقشه ی ایران شده است
فدای تو ریحونی گلم
تو با این غزلات دل منو هم آروم می کنی هم داغدار
قرار شد یه خاطره ای رو با رمز بذارم که پشیمون شدم اما با این کامنت تو...
چشم خانوم حتماً میام
سلام مریمی

خوش بحال دایی فرداد و گل نرگس که تو از رفتنشون غمگین شدی
سر یه دوراهی ای شیرین قرار گرفتیا درسته دوستم؟!
سلام زینبی
خوش به حال دایی فردادم که رفت و یه غم عجیب رو دلم گذاشت
ایشالله هر جا هست شاد باشه و سلامت
خوش به حال گل نرگسی که دوریش داره داغونم می کنه و من هیچ کاری برای برگشتش نمی تونم انجام بدم
تو میدونی چی میگم عروس خانوم
سلام
حالتون خوبه؟
من همیشه کامنتای شما رو تو وبلاگ هفتمین قاب می دیدم .شما می دونید که چی شد ، وبلاگشون به این شکل در اومده ؟
خیلی ناراحت شدم ...
ممنون
سلام آوای خوش
ممنونم عزیز
نه جانِ دلم از کجا بدونم؟ اگه میدونستم اینهمه بیقراری نمی کردم
می بینی آوا چ خواهرزادۀ بدی هستم؟
می بینی قدر بودنشو ندونستم؟
دلم خیلی براش تنگ شده خیلی
سلام مریمی امیدوارم این دوراهی به یه راه خیلی هموار برسه
عصر این روز شهریوریت بخیر
سلام
سلام عمه!
دعاتون خیلی به دلم نشست... الهی آمین
عصر شما هم بخیر... فدای شما
از شعره خوشم اومد در مورد دایی فرداد باید بگویم : بهش حق بده بعضی وقتها باید کنار کشید تا بتونی ادامه بدهی
سلام
خوشحالم که خوشت اومده
باید در این کنار کشیدن فکر دلهای دیگرون هم باشیم
دعا کنین برگرده
مریم جون
وقتی نوشتی آوای خوش اشکام سرازیر شد. نباید اینطور می شد. معلومه که زیاد هم آوای خوشی نداشتم
تو خواهر زادش بودی
سایه آبجی بزرگه
سهبا عزیزترین خواهرش
یه ضعیفه آبجی کوچیکه
چرا ازش خبر ندارین؟؟
دلمو خوش کردم به کلمه ی فعلا
فعلا یعنی بر می گردم
شاد باشی عزیزم
جانم آوای خوشم
خو یه یادگاری از سرای دایی فرداد اومده به این سرای محقر من، مث خودش صدات نزنم مث کی صدات بزنم
من خواهر زداه اش نبودم خاک زیر پاش بودم
سایه سایه سر بلاگستانه
سهبا مهربونترین خواهر
ساره که دیگه نیست کلاً
من به شخصه خیلی از این بی خبری شرمنده و بیقرارم
منم آوا... منم دلم به همین "فعلاً" لعنتی خوشه
الهی که برگرده
ممنونم
ای کاش هم چراغان ما


هم صحبتان ما
هم قبیله های ما
دوباره
مقابل ِ برگ ریزان ِ باغ بایستند
ای کاش ...ای کاش ...
سلام بر بانوی مهربانی ، مریم عزیز
آرزوهای خوبمان ره توشه ی راهِ سخت اما شیرینت
ای کاش هیچگاه واژه "ایکاش" اختراع نشده بود
سلام ر ف ی ق عزیز بلاگستان
ممنونم از دعای خیرتان
الهی که هر چی خیره همون باشه
با سایت سنگ کاغذ قیچی کن هر طرف اون رفت برو دنبالش اینطور دیگه دوراهی معنا نداره
مبارکا باشه کفشو بزنیم مریم خانوم وکیلم ؟
سلاااااااااام
سایت چرا مهردادی؟ بخدا نگرفتم چی گفتی
نه... نه مریم هنوز داره فکر میکنه... هنوز سر دوراهیه اس
معنی این شکلک عنی چی مریمی ؟!
یعنی اشکی که از چشمات اومده ریحونی
اگه از ته دل ببینیش اون اشک رو هم تو چشماش می بینی
منظورم این شکلکه بود....یعنی چی ؟!
حالا چطوره شده پرسیدی؟
کی این شکلکو گذاشته؟
همینجوری ...خعلی وقته برام سواله
خدا نکنه این آیکون رو استفاده کنی ریحونی
چ تو دنیای مجازی چ تو دنیای واقعی
ایشالله که چشمات به شوق یه خبر یا اتفاق خوب خیس اشک بشه
یکی گفتی یکی اینجا آپ کرده ها

اون دو راهی شیرین چیه آیا؟
نکنه داری عروس می شی؟
یالله بینم! شیرینی
یکی برا خودش گفت.... کامل نبود ... مونده تا تکمیل بشه

اون دو راهی شیرین همون شتریه که در خونه همۀ دخترا میخوابه
البته بلا نسبت آقایون
نه دیگه بعضیا طبق معمول پرشون دادن
حالا من چی بپوشم؟
همون ماکسی خوشگله که وقتی تو می پوشیش خوشگل تر میشی
آره خواهری
به سلامتی کجا قراره بری؟
خونه ی بخت؟
شیرینی ِ من یادت نره!
سلام نگینی

جایی نمیرم همینجام یعنی اگه برم خونه بخت هم دست از این دنیای مجازی محاله بردارم
حالا نی نی هستم برای خونه بخت
پس شیرینی نداره
با سلام
به وبلاگ حامیان دولت ولایی نیز سر بزنید. مطالب ما را با دقت بخوانید و نظر دهید. در صورت تمایل به همکاری و حمایت سایبری از گفتمان و عملکرد دولت، به ما اطلاع دهید. به امید پیروزی حق بر باطل
کی پَرش داد؟
تازه میخواستیم از دستت یه نفس راحت بکشیم!! 

عکس بده جنازه تحویل بگیر..
خودش میدونه کیه... بعضیا...
مطمئنم همین دورو براس؟
از همین تریبون بهش میگم که کم زنگ بزنه گوشیم که مجبور نباشم خاموشش کنم
نه دلم نمیاد نگینی
فکر کنم گرفتم کیه!
ینی 99 درصد مطمئنم خودشه!
حدسم درسته؟
بمون ببینم میاد جوابتو بده؟
حدست درسته دختر گل
هستم
ولی این پروندنا یذره غیر منطقیه.. از من گفتن بود..
نمیدونم شاید... اما خو یه چیزایی هس که شاید تو بی خبر باشی
برا همین ناراحتم...
یا زنگی زنگ یا رومی روم
اینجا جای این حرفا نیست نگینی
ولش کن
خودت خوبی؟
سلام نگین خانوم
دوسش نداره
بانوی اردیبهشتی؟... درسته؟
من تقصیری نداشتم فقط تو گوشه دلم یه سنسور گذاشتن به اسم عشق سنج که عشق آدما رو نسبت به هم می سنجه... بعدش رفتم پیش اون یارو و عشقشو سنجیدم که دیدم اونقدر که باید و شاید (لاقل اندازه همون بعضیا)
ینی اون مریم رو دوس نداره
برا همین منم پرش دادم رفت
یه جا دیگه دون پاشوندم
خوبم مریم..
سلام

آقا مجتبی درسته حدستون..
من حرفمو پس میگیرم مریم... کارش درست بوده... شک نکن...
ولی اینکه کجا دون پاشونده الله اعلم!
خدا رو شکر خوبی نگین
دلم من از یه جای دیگه که بعضیا موضوع رو نمیگرن پره نگین
منم مث تو
این چرا اینجوری شد؟
من نظر گذاشتم ارور داد
شانس منه آ
یه جایی دون پاشیدم که خودش هم نفهمید از کجا خورده
فعلا که اسیر گچ پا و باندپیچی سر و شوک حادثه اس
بذار خوب بشه کاری می کنم دیگه تو فرهنگ لغات ذهن و دل و کلا هر چی فرهنگ لغته کلمه های م ر ی م رو از یاد ببره
حالا ببین کی گفتم
من اومدم نظر بذارم یه خطایی داد که 500 تا خطا از کنارش در اومدن
سلاااااااااااااااام مریم گلی خودمون
با داداش من قهری که منت منو کشیده بیام نظر بذارم ببینم چرا گوشیتو خاموشیدی؟
راستی
چطوری با زحمتای ما؟
یهو بلاگ اسکای زد به سرش

سلام نادی جونم
قربونت برم... خوبی؟
قهر کار بچه هاس خانوم... فقط یه مدت سنسور حرف نزدن من باهاش توو قلبم فعال شده اینه که دوس ندارم باهاش بحرفم
چ زحمتی عزیز؟
هینکه تونستی موفقیتت رو کسب کنی یه دنیا جبران زحمته
مریم یه چی آروم بگم به هیشکی نگو...
این داداش خله من اون لباسایی که چیه اونروز تو براش انتخابیدی و عطر زدی...
هنوزم هنوزه می پوشه
در ضمن به مامان گفته دس نزنیم بهش و یه طورایی قرار نیست شسته بشن
با منم قهری؟
خشانت داداشه رو حال می کنی؟
بخاطر بعضیا...
تو رفتی میانجگری یا هیزم بر معرکه؟
نادی به حسابت میرسم
لباسمم به کسی مربوط نیست
لطفن دخالت نکنین
کثیف بشه خودم میشورمش
مریمی آشتی دیگه نه؟
یعنی اونقدری برات مهم بوده که حاضر نیستی آشتی کنی؟
حرفای خودمو به خودم تحویل میدی؟
سنسور آشتی و قهر دیگه چه صیغه ایه
از شانس من اینم اختراع شد؟
لاقل اون گوشی لعنتی لامصبتو روشن کن بجواب به اون اس ام اسایی که پشت در گوشیت منتظرن بپرن توو این باکست
مریم؟
من طرف توام مریمی
برو خیالت راحت
سنسورت هم مبارکت باشه
خوب چیزیه این سنسوره
تا بعضیا یادشون بمونه همیشه که نمیشه با خشانت مسائل رو حل کنن
برو خانومی
فدای تو
به عمو و زنعمو هم سلام برسون
تا تو رو دارم غمی ندارم خانوم گلم
بزرگمهریت رو می رسونم عزیزم
نادی؟


مظلوم گیر آوردین؟
عموم کو؟
ما باید بمانیم
تا ابد
رفتن در مراممان نیست
در قاموس وفا
اما اگر ببرندمان
ناگزیریم
اما اگر ببرندمان ناگزیریم
گریزی از رفتن اجباری نیست
سلام استادم