هر روز شیطان لعنتی
خط های ذهن مرا
اشغال می کند
هی با شماره های غلط
زنگ می زند آنوقت
من اشتباه می کنم و او
با اشتباه دلم
حال می کند
***
دیروز یک فرشته به من گفت
تو گوشی دل خود را
بد گذاشتی
آن وقت ها که خدا به تو زنگ میزد (یعنی بوده زمانی که خدا بهمون زنگ بزنه؟)
آخر چرا ندادی جواب؟
چرا برنداشتی گوشی دل؟!
***
یادش بخیر آنروزها
مکالمه با خورشید
دفترچه های کوچک ذهنم را
سرشار خاطره میکرد
امروز پاره است
آن سیم ا که دلم را
تا آسمان مخابره میکرد
***
اما با من تماس بگیر خدایا
حتی هزار بار
وقتی که نیستم
لطفا پیام خودت را
روی پیغام گیر دلم بگذار
عرفان نظر آهاری
آمین
پی مریمی نوشت*: دل من دیر زمانیست که می پندارد دوستی نیز گلیست مثِ نیلوفر و ناز ، ساقۀ ترد و ظریفی دارد. بی گمان سنگدل است؛ آنکه روا می دارد، جان این سارقۀ نازک را دانسته بیازارد
این روزها بغض مرا دنیا... نمی فهمد؛
موجی شدم شور مرا دریا نمی فهمد...
کابوس در کابوس ...سهم چشم های من؛
این چشم های خسته را...رویا نمی فهمد...
اینجا ؛ کسی ؛ پرواز را در باورش گم کرد...
اینجا کسی پرواز را...زیبا نمی فهمد...
ای آسمان گم شده در باورم برگرد!
این روز ها...بغض مرا...دنیا...نمی فهمد!!!
این منم که گاهی نزدیک می شوم و گاه دور …!