باز ناله ای... باز فریاد بیصدایی... باز دلی...
باز سه تار و ساز ناکوک و دو- ر- می- فا-سو-لا-سی ِ عاشقانه ای...
باز حد نهایت بغض صدا و باز نالۀ مرغ سحری
باز چرخش هذیان وار صور بر مداری...
باز دلی و باز عشقی...باز شعلۀ در قفس و آهی از دمی آتشین...
باز خیسی کاغذ و سرپیچی قلمی و سیاهی نقطه ای،سه نقطه ای...
باز لایعقلم کرد این مرغ سحر و این "تو"
باز انتظار هرم نفسهای تو در گوشه جهان دلمـ...
دست می کشم بروی سیمهای لرزان سه تار...
صدایی آهسته در گوش جانم می پیچد.
و من به انتحار واژه های ذهنم می اندیشم...
که در سکوت مطلق چشمانم همراه اشکهایم...
خودشان را از ذهنم به تهِ ته دلم پرت می کنن... و بعد در میان همهمه بی بازگشتشان ناپدید می شوند
نت های دلم را گمـ کرده ام...کجا گذاشته ام آنها را؟...
چگونه کوک کنم سازم را...ساز ناکوک دلم را چ کنم؟؟؟
با این لبخند گلایه آمیزم مگر میشود ساز دل را کوک کرد؟!
زخمه بر ساز زنم که چ شود!!!...که آبروی نداشته ام بر باد رود؟
زمهریر واژه هایم...خموشی فریاد اسیرم...سرو پندار بی کسی ام را
زخمه بر ساز کنم...با اشکهای ساز چ کنم؟!
سوگند به جوهر دلتنگی ام...
سوگند به سبزینۀ تمنای خواستنت...
سوگند به محبت تو...
که همۀ عشق ها خواهش جنون است....
پی مریمی نوشت:گرچه از بال پروانه خیالم عطر دیدار تراوید... گرچه فاصله ها بی کینه در آغوش هم لغزیدند...گرچه نقره فام دل یکباره شوق خواستن شد... و فریاد سکوت عریان از ازدحام تنهایی... اما باز... انگشتانم بروی زنگار تلخ آیینه دل نرم لغزید.
پی ذوق نوشت:آخیش...بالاخره داداش مهردادیِ من بعد از سی و دو روز؟؟؟؟؟؟ یکی از اون دادمهرهای نابشو گذاشت...جونم داداش
چه غمگین

حرف دله دیگه چه میشه کرد مهرنازی؟!
اما اینا رو وللش خودتو عشقه
هنوز نیافته ام تسلا



هرچند
به راهِ خود رفته قلبم
این دوری ِ ملال انگیز
در این دلتنگیِ ِ پایان ناپذیر
هنوز هم
غم می بارد بر دلم
دریغ از اندکی التیام
کاش زمزمه ای بود
یا همهمه ای
تا این خستگی ِ عاشقانه
رخت بر می بست
سلام بر بانوی مهر و احساس ، مریم
دلت تا ابد پیچیده در میان اطلس و ابریشم عشق باد
تسلای دل را
از نگاه مهربان او باید یافت
وقتی که چشمانش به تو لبخند می زند
سلام بر رفیق عزیز خونه خیالی
ممنونم مهربانم برای دعای زیبایتان
قبول که از جنون است
اما عجب حالی دارد این جنون هان!!!
سلااااااااام داداش
وه چ جنونی!!!جنون عشق وسرگشتگی
باور کن در مقابل کلام به این زیبایی هیچی به ذهنم نمیرسه ...
نه نشد نگین خانمی
باید یه چی بگی دیگه
هر چی میاد توو ذهنت بگو
باشه؟
عشق جنون گریه.....
: دی
وای مرم رفته بودی زیارت؟ قبول باشه بانو :x
خوش ب حالت جدا
ایشاالله ک حاجت روا بشی عزیزم
بعدشم ستاره ی سهیل خودتی ها ...دست پیش میگیرم تا پس نیفتم!
سلام عزیزدل
نه زیارت کی رفتم؟اونم توو فصل امتحانا؟؟؟
فدای سارا جونی خودم بشم که ستاره سهیل میشه بیشتر دلم براش تنک میشه
سلام ...سهم ما همین صفر و یک هاست...غم که می آید درودیوار شاعرمی شود...
سلام
صفر و یک ها سهم دنیای مجازیه برادرم
ما آدم هستیم و دل داریم...آدمها فقط غمگین می شوند...
آدمها فقط شاعر میشوند
چشم!



اون موقع تمرکز نداشتم واسه نوشتن!
یادمه تو وب فریناز هم همینکارو میکردم! وقتایی که تمرکز نداشم فقط اسمایل میذاشتم.. میرفتم تا شب یا تا چند ساعت به نوشته هاش فکر میکردم و بعدش میومدم واسش جواب مینوشتم
دیروز هم ذهنم درگیر بود نشد که بنویسم..
چشمت بی بلا
دلم برای فریناز هم تنگ شدهـ...
نوشته های قشنگ اون کجا و این خط خطی های من کجا؟
حالا خوبی خانمی؟
همسفر جاده ای میشوم که رد پایم را خوب در دلش جا میدهد...
قدم زدنم همانا و بی قراری هایم همانا..
نت های دلم را گم کرده ام.. کجا گذاشته ام آنها را؟!
کجا رهایشان کرده ام!
بر میگردم ُ به راهی که امده ام مینگرم! هر چیزی را میبینم جز نت های گم شده...
رد پاهایم را میبینم که باد آهسته انها را محو میکند...در این
جاده ی خاکی...
جاده ای که هیچ رگذری ندارد ... هیچ کلاغی پر نمیزند که لااقل غار غارهایش مکملی باشد برای ساز ِ ناکوکم!
میترسم بگم اهنگ وبت خوشگله باز بری عوضش کنی!!
وای نگینی!!!این نوشته من کلی نقص داشت بخدا
تو با اون نگاهت کاملش کردی عزیزی
باشه چشم آهنگ رو میذارم
آقای ح. مشکل خانم س را چگونه حل کرد؟...
سلان حتما به من سربزن پشیمون نمیشی تازه درستش کردم بپسندی ادامه میدم نپسندی حذف میکنم وبلاگم رو
سلای، خوفی؟
باز تو به جون قالب وبلاگ افتادی؟
قالبت که محشره...متن هم بذار یدیگه خیلی عالی میشه
مریمی بیا مصاحبه امو با داداش بخون 1390 رمزشه
سلام ریحونی
بله خووندم و کامنت هم گذاشتم
عشق این است وجز این نیست .

بگذار دل راه خودش را برود .
بگذار در این دوران ناسازگاری ساز خودش را بزند .
بیچاره دل که در اینجا هم آسایش ندارد .
سلام مریم جان .
دلدادگی زیبایی بود با دل
سلام ستوده جان
باید حواسم بهش باشه
اگه بذارم دل راه خودشو بره که سر به هوا میشه و میزنه جاده خاکی آخه
دل رو دادم دست عقلم...اما عقلمم کلافه شده از دست بازیگوشیای دل
ممنونم خانم مهربان
اتفاقا مردد بودم ثبتش کنم یا نه!

... این اهنگتم قشنگه


ولی اونقدرا هم خوب نشد مریم.. متن تو کجا و من کجا...
متن منه که ناقصه.. دقت کن بهش.. هنوز وسط همون بیابون ایستاده...
لطف داری
راستی واسه اونم مرسی که گفتی
حالا خدا رو شکر که برای ثبتش تردیدت به یقین تبدیل شد


تو توو آسمونا و من قعر دریا
همون بیابون کاملش کرده عزیزدل...خودت برو یه بار دیگ بخوون
هنوز انتظار موج میزنه توو کلماتت...
در ضمن یه نصیحت خواهرونه (البته مجازونه) وقتی تصمیم گرفتی پا تو راهی بذاری که قراره به هدفت نزدیکت کنه تا اونجا که می تونی برنگرد و به پشت سرت نگاه نکن چون ممکنه تردید رو مهمون دلت کنه
برو و تا آخر راه هم با استوار و محکم قدم بذار
ببخشینا...نصیحت کردنم اومد گفتم برای تو حرف بزنم
خوبه که حالا هیچی نیستم و هیچی هم بلد نیستم
میدونستی چقدر دوستت دارم نگینی؟
مریمی ممنونم که خوندی ولی مصاحبه یکم کامل تر شده...دعوتی به خوانش مجدد کامل نوشته!
چشم ریحونی جونم
میام میخوونم خانم دوباره و سه باره
راستی تولد دو سالگی وبلاگت هم مبارک
مریم چه دلنشین می نویسه این سه نقطه ها رو....

یکی از این سفرای قبلیو نصیبت بشه به این زودی
سلام عمه طهورایی
سه نقطه ها مث سکوت سرشار از ناگفته هان
دلم براتون تنگ شده بود عزیزدلها
سلام
خیلی زیبا بود
مخصوصا چند مصراعش غوغا میکنن
دست میکشم به روی سیمهای لرزان سه تار ...
یا ...
ساز ناکوک دلم را چه کنم ؟
خیلی عالی و پر احساس بود .
سلام حسین هیچکس
زیبا خواندید
دست می کشم بروی سیمهای لرزان سه تار
بازم ممنونم
بوی عاشقی میاد
آی گفتی...
دمت گرم...
ولی کو معشوق؟
و خدا برای همه ی ما کافی ست :)
سلام
و خدا تنها به جای همه داشته ها و نداشته ایم کافیست
سلام توتیا خانوم گل
سلام دایی جان
دلنوشته زیبایی بود....
برقرار باشی.
سلام دایی!
ممنونم مهربونم
زنده باشین
امیدوارم سازت را جوری کوک کنی که حرکت دستانت بر آن آرامش را برایت به ارمغان بیاورد....
سلام امید عزیز!
ممنونم از دعای خوبت
زخمه بر ساز زدی از ته دل
قطره اشکی زدل سنگ چکید
به خیال خوش من شبنم بود
ای دریغا دل ِدیوار تپید ...(کهکشان)
.................................
سلام مهردانه
پست زیبات الحق بدلم نشست و لطف مندرج در پینوشت بنده رو شرمنده کرد از محبتت سپاسگزارم...
ای دریغا دلِ دیوار تپید
سلام مهردادی
قابل چشمای تو رو نداشت
اونو از ذوق نوشتم دیگه
خدا رو شکر خوشت اومد