اولین نجوا:ضربان قلب حکایتی را که برای عمر گذشته تعریف کرده برای عمر نگذشته بازگو می کند با حاصل جمع عمرهای سپری شده هم نمی توان یک لحظه زندگی کرد .
حاصل جمع شبها هم نمی تواند دامن سفید خورشید را به اندازه یک سر سوزن لکه دار کند
زمان حاصل جمع گذشته و آینده است .
بار زندگی را با رشته عمرم به دوش می کشم حالا دنیایی داری با شناسنامه ا ی کهنه و پیراهنی پر از پونه و پروانه های بنفش …باد اگر آمد شناسنامه ام برای او … باران اگر آمد چشم هایم برای او … تنها دعا کن که لای کتاب کهنه را نگشاید تا ببیند این همه سال به هیچ و پوچ و بطالت گذشت
روزهایم خسته و بی رمق می گذرند و … با خود کودکی های دخترکی را می برند که عجیب داردخواسته و نا خواسته به دنیای آدم بزرگها پا می گذارد … دارد یاد می گیرد کم کم حرف گوش دهد : پاهایش را بگذارد روی زمین! … کمتر سادگی کند! حواسش بماند که … اینجا مدینه ی فاضله نیست ! دارد یاد می گیرد کم کم زندگی ارزش خیلی چیزها را ندارد ! می شود گاهی وقتها خواسته هایش را نخواهد ! … دارد یاد میگیرد کم کم عاقلانه عاشقی کند… بلند نخندد ... دارد یاد میگیرد که باید بجز درس به آینده مبهم خود نیز بیاندیشد ... دارد یاد می گیرد که باید همیشه یاد بگیرد آنچه را که نمی داند ...
روز تولد من است فردا...
می بینی کودک درون من چه امشب شادمان است؟!
با آرزوهایش زمانی خوش بود.
با زندگی ،زندگی می کرد هرروز
و چه سخت گذشت .... آن روزهای من....
تا گذشت و گذشت .... شاید امسال قلب من.... آرام شود ....
و شاید امروز روز تولد تو هم باشد
تولد من
یا تو
شب می شود ... چه غریبم ... شب تولد من ...
دومین نجوا:باز عالم و آدم و پوسیده گان خزان و زمستان، خندان و شتابان به استقبال بهار میروند تا اندوه زمستان را به فراموشی سپارند و کابوس غم را در زیر خاک مدفون سازند و آنگه سر مست و با وجد و نشاط و با رقص و پایکوبی با ترنم این سرود طرب انگیز نو روز و جشن شکوفه ها را برگزار می نمایند
وه... چه افسانه ی زیبایی… زیباتر از واقعیت .. راستی مگر هر شخصی احساس نمیکند که نخستین روز بهار گویی نخستین روز آفرینش است؟
دلتان به نور لطف خدا منور ، مشام جانتان به شمیم بهارمعطر
لطف روزگار برایامتان مقرر ، نوروزتان با شادی وصفا و سال جدیدتان مبارک
(سومین نجوا)و اکنون دردلی برای مولایمان : بی تو اینجا همه در حبس ابد، تبعیدند
سالها، هجری و شمسی همه بی خورشیدند
سیرتقویم جلالی به جمال توخوش است
فصلها راهمه با فاصله ات سنجیدند
توبیایی همه ساعتها، ثانیه ها
از همین روز همین لحظه همین دم عیدند
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام مریم جان
خانومی تولدته؟! چه روز خوبی به دنیا اومدی چه عید خوبی داشتن مامان شیرین با اومدن تو ...با بهار اومدی عزیزم دلت همیشه بهاری باشه ...تولدت مبارک
سلام مامان سایه جانم!
بله تولدمه اما نمیدونم چرا دلم گرفته! ولی خوب میشم زود
چون منتظر یه کادوی خوب از یه عزیز هستم و آخرش رسید دستم
مرسی که اومدین و بودین و تبریک گفتین
تولدت مبارک بابایی
عجب شبی بود اون شب که تو اومدی
چقدر دلم گرفته مریمی ! چقدر زود گذشت
انگار همین دیروز بود که پرستار اومد و تو رو داد بغلم
و من نا خودآگاه بغض کردم و گریه
و الان باید شاهد رفتنت باشم و دوریت داره عذابم میده
به بابا و مامان سر میزنی دیگه نه؟
سلاااااااااااام
عجب شبی بود یادته بابا؟ من گریه می کردم و تو منو می بوسیدی؟
بعد یه مژدگونی حسابی دادی خانم پرستاره
نه نمیرم هستم بابایی! کجا برم وقتی شماها رو دارم
بی خیال درس و دانشگاه و ادامه تحصیل خوبه؟
ساااااااااااالـــــــــروز ملی شدن صنعت نفت رو به شما و همه دوستانتون تبریک عرض می کنم
چیه؟ چرا اینجوری به مانیتور خیره شدی؟
خو مگه مناسبت دیگه ای هم هست؟
آهان شب عید هم نزدیکه
اووووووووووم بذار فک کنم
آهان آتیش بازی هم داریم
ماهان یه آتیش بازیی نشونت بدم
بی معرفت خان
آخ چقدر حال میده که مریم رو عصبانی کنی
قیافه شو
اه اه
باشه بابا
داد نزن زشته
الان داره میگه ماااااااااهاااااااااااان
باشه من تسلیم خواهری
تولدت مبارک هزار بار
خیلی لوسی ماهان
من کی داد زدم اخه
آبرومو برد
مرسی عزیزم
د برو دیگه
ما خونوادگی میایم برای تبریک
وای چه شود امشب
یه سورپریز بزرگ در راه است
منتظر باش عزیز دل
علی الحساب تولدت مبارک خوشبوترین گل
وای نادی
چقدر خوش گذشت دیشب
آخ که چقدر باحال بود
مرسی خانومی
فدای مهربونیات
اگر تمام شاپرکها را جمع کنم و بخواهم مهربانی ات را همراه آنها وصف کنم باز ناتوان خواهم بود
تولدت مبارک مریم جان
اوه اوه چه احساساتی
مرسی پسرعمو جونم
هعی روزگار!!!!!!
یکی نیست تولد خودمونو تبریک بگه
خو عیب نداره برا اینکه عقده نشه خودمون به خودمون تبریک میگیم
مجتبی عزیز و مهربان
پسرعموی گل تولدت هزاران بار مبارک
راستی مریم عجیب نیست تولد هر دومون با هم مصادف شده
البته به قول خودت دقیق با سه سال و سه ساعت اختلاف
واللا عجیبه
بللا عجیبه
مگه نه؟
تولد شما هم مبارک
خوبه؟
عجیب نیست که نیست
چیه مگه آخه؟
نمیدونم چرا متعجبی؟
عالی بود...

خصوصا اولین نجوا...خیلی قشنگ بود و به دل نشست
..
خو دیگه چی بگم
آها می خواستم یه مناسبتی رو تبریک بگم...
گل مریم بلاگستان روز....روز...روز... روز ملی شدن صنعت نفت پیشاپیش مبارک
چیه مگه؟!
سلام


سوتی تعویض کامنت داریم کیلویی هزار تومن
خو من دیگه چی بگم؟
سعیـــــــــده؟! ای کلک
میگم یه کم دیگه فکر کن شاید یه مناسبت دیگه هم باشه ها
ای خدا من چه گناهی کردم
که تولدم همزمان شده با ملی شدن صنعت نفت؟
هیچی واللا
فقط دل آدمو خالی می کنین
نجوای اول خیلی قشنگ بود


فردا تولد خواهر منم هست
امیدوارم امسال سالی پر از خوشی و سلامتی داشته باشی عزیزم
خودمم خوشم اومد
تولد آجی عزیز شما هم مبارک
از طرف من ببوسش و تبریک بگو بهش
ممنونم خانم گلم به همچنین
سلام
علیکم سلام
همچنان کسی خونه نیست؟
نه خونه نیستیم برین فردا بیاین
فردا منظورم همین امروزه
آها...
لابد الان خانوادگی دارین ملی شدن صنعت نفت رو جشن میگیرین دیگه...
مگه نه؟
آره بابا کیک گرفتیم این هوا( )
داریم آماده میشیم برای جشن
البته کاش خبرنگاری کسی بیاد فیلم بگیره ببینه ما چقدر ذوق داریم که نفت ملی شده
بذا فک کنم ببینم مناسبت دیگه ای نبود....
.
.
.
.
.
.
.
.
آها راستی....
راستی داداشت اومده مرخصی
.
.
.
مناسبت دیگه ای که نبود نه؟
نه سعیده تو تا منو دق ندی دست بر نمیداری
خوبه دیشب اینجا نبودم اینا رو بخوونم
وگرنه من فقط حالت افسردگی بهم دست میداد
که چرا یادش نمیاد امروز و امشب چه مناسبتی هست
بازم خدمت میرسم
(تلاش در جهت بالا بردن تعداد کامنت ها)
تو میتونی خانمی
فدات بشم
تلاشت قابل تقدیره
یه هدیه کوچولو برات گذاشتم . امیدوارم قبول کنی
باز هم میلادت مبارک
قبول کنم؟
باید جانمو بدم برای این هدیه
بخدا کلی شرمنده شدم مهربانم
دوباره سلام
آیا می دانید چرا تاکنون در این پست به همراه نامم آدرس وبلاگم را درج نکردم؟!؟!؟
نه خداییش می دانید؟
خو نمی دانید دیگه...
بگم؟
نگم؟
بگم
سعیده؟
معما طرح می کنی؟
ای ناقلا
سلام مریم عزیز
روز تولدت مبارک
برات آرزوی بهترین ها رو داریم
سلامتی و شادی و خوشبختی هدیه خدا به شما باشد دز این سال جدید
عیدت هم مبارک
سلام
ممنونم از این همه لطف و مهربانی
چقدر طرح زیباییست این تولدانه
تا دوستی ها محکم تر شود و بهانه ای باشد برای به یاد هم بودن
از اونجایی که دیگه واقعا خوابم میاد و شاید فردا نتونم بیام

بی خیال مردم آزاری میشم...
تشریف ببرید به آدرس زیر کامنتم..
شب خوش
برو بخواب دختر
البته الان دیگه صبحه
مگه خوابت نمیاد
سعیده تو ... من ... ای کاش...
یامن تو شهر شما بودم یا تو اینجا بودی
مگه میذاشتم یه لحظه از من دور بشی
فدات بشم خانم گل
بخدا خیلی ماهی... ماهی تو تنگ سفره هفت سین
نه ماه آسمون دل من
سلام عرض شد.توقدم برزمین گذاشتی وخدا به یمن وجود سبزت بهاررا به ما ادمیان هدیه داد...
مهربان مریمم واژه ها کم می ایند وقت گفتن از توتولدت مبارک.
_مهدی جانم دنیا بدجوربه بودنت نیاز دارد،بیا
_جوانه زدن ارزوهایت را درسال جدید ازخداخواستارم،سال نومبارک
بی زحمت سال تحویل منوهم دعا کن عزیز..
سلام
ممنونم از حضورت و از تبریکت
واقعا خوشحال شدم از بودنت
دعا برای ظهور آقا
دعا برای شفای مریضان
دعا برای حاجت روا شدن حاجتمندان
چشم اگر قابل باشم دعایتان می کنم
تولدت مبارک عزیزم.....امیدوارم تیتر وبلاگت تا همیشه باشه و در پناه سایه سار مهربونیش بمونی
سلام بانو
وای چقدر از بودنتون خوشحال شدم
کاش لایق باشم تا مهمان همیشه وبلاگم باشید
ممنونم عزیز مهربان
بهار


بستر مهر است و
دفتر معرفت
بهار
قصه ی هستی است و
حکایت وابستگی ها و
فراموشی خستگی ها ،
بهاران با تمام رمز و رازهایش
و با تما زیبایی هایش
بر شما مبارک باد
ارادتمند شما ر ف ی ق
بهار نگاه مهربان دوستانی است
که به بودنشان دل خوشیم
سلام بر ر ف ی ق عزیز و بزرگوار
ممنونم از حضورتان و از تبریکتان
سلام

عیدت مبارک
سلام
عید شما هم مبارک خانم گلم
سلام مریم جونم


تولدت مبارک....ایشاالله ک صد سال زنده باشی....
راستی اسفندی هستی پس
من هستم ....منتها گفتم شاید وقت نشه ک تبریک بگم...واسه همین میگفتم پیشاپیش.....راستی خودت ک گویا قراره جایی بری.....کامنت جناب پدر ....درس و دانشگاه....کجا میخوای بری ؟ ما دلمون تنگ میشه....
سال نو مبارک عزیز دلم...ایشاالله سال خیلی خوبی واست باشه مهربون بانو
سلام عزیزدل
مرسی سارا جانم
میخواستم بهت بگم که اسفندی هستم اما گفتم خودت بدونی بهتره
خوشحالم که هستی
نه قرار بود اما وابستگی ها اجازه دوری نمیدن
سال نو تو هم مبارک
سارا جونم خانمی یادت نره برام دعا کنی
فدای تو
تولـــــــــــــــــــــــــــــــدت با یه دنیا شرمندگی مبارک عزیزدلم











بی نهایت مبارک باد میلاد مهربون ترین مریم دنیا
سلااااااااام

به همین راحتی
چرا شرمندگی عزیزدل؟!
وای فریناز کاش شمارتو داشتم تا دیشب بهت زنگ میزدم تا می شنیدی صدای دف نوازی بعضیا رو به مناسبت تولد من
هزاران بار با چشماش و با لحن بغض آلودش گفت تولدت مبارک خواهر
ممنونم عزیز دل ! اما مهربونترین مریم دنیا نیستم این دیگه یه دروغ بزرگ بودا
بیا وبلاگم


http://delhayebarany.blogsky.com/1390/12/29/post-523/
تقدیم به مهربون ترین مریم دنیا
تولدت مبارک عزیزم
چشم قربونت برم
همین حالا اومدم
باور کن الان وقت کردم بیام تو نت
البته یه سری از کارهام مونده!!!!!!!!!!!
سلام
هر چند در پاسخ کامنت هم سال جدید زو بشما تبریک گفتم ولی لازم دیدم به خونه شما هم بیام و این تبریک را تکرار کنم و ارزوی موفقیت برایتان در سال جدید داشته باشم.
انشاا.. امسال سال ظهور ذخیره عالم هستی باشد.
سلام استاد!
ممنونم برای شما هم مبارک باشه
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم آمین
ببخشید..
تازه متوجه شدم که باید یه تبریک دیگه هم یهتون میگفتم و اون تبریک تولدتونه!
انشاا.. سالهای سال رو با موفقیت و سلامت سپری کنید
باز هم ممنون
منو شرمنده کردین
خیلی خوشحالم از حضورتون
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
چو آتش در درخت افکند گلنار
دگر منقل منه آتش میفروز
چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست
حسدگو دشمنان را دیده بردوز
بهاری خرمست ای گل کجایی
که بینی بلبلان را ناله و سوز
جهان بی ما بسی بودست و باشد
برادر جز نکونامی میندوز
نکویی کن که دولت بینی از بخت
مبر فرمان بدگوی بدآموز
منه دل بر سرای عمر سعدی
که بر گنبد نخواهد ماند این کوز
دریغا عیش اگر مرگش نبودی
دریغ آهو اگر بگذاشتی یوز
سلام
پیام نوروز این است. دوست داشته باشید و زندگی کنید. زمان همیشه از ان شما نیست.
نوروزت مبارک دوست من!
سلام
زمان همیشه از آن شما نیست
چقدر زیبا بود این جمله
ممنونم بر شما هم مبارک
چرا نیومدی؟!
تولد داشتیما!
وای خانمی ببخشین اومدم الان آه
1
2
3
من الان اونجام
منم برات گفتم که بدونی خوب فهمیدم دردتو عزیزدلم

قدرشو بدون.هر چند مث برادر باشه برات...اما بغض ها میشن ریشه های خوش بختی هر چند توی دو تا باغچه ی جداگانه عزیزکم
عیدت مبارک
و تولدت
که زیبا بود
بینهایت زیبا
امیدوارم خوشت اومده باشه
ببخشید کادوی کمی بود در قبال وجود نازنینت مریمی
سلام عزیزدلم!
باید بدونم! وای اگه بدونی با چه سختیی و تلاشی برام جشن تولد گرفت خودش با همه طعنه ها و سختی ها کنار اومد و سکوت کرد و تاکید کرده بود من چیزی ندونم
عید تو هم مبارک
خوشم اومده؟نمیدونی چه ذوقی کردم
بهترین کادوی دنیا بود خانم گل
دستت درد نکنه
سالی که بیظهور تو تحویل میشود
خود جشن ماتمی است که تجلیل میشود
امسال هم به سفره خود کم گذاشتیم
سینی که با سلام تو تحویل میشود
اللهم عجل لولیک الفرج
به حق پهلوی شکسته مادر سادات
سلام سید!
ممنونم از حضورتون
سال نو شما میارک
سلام مهربان خواهر فرهیخته
تبریک واژه کوچکیست برای بیان حس درونی ام
اما چاره ای ندارم
تبریکم با سبدی از نسترن و جوانه تاکستان تقدیمتان می کنم
تولدتان مبارک
سال نو مبارک
در تحویل سال دعای طلب زیارت کربلا برای شما ذکر لبم بود
دلم روشن است
پیک نور باشید و تبریکم را به بابای مهربانتان برسانید
سلام برادر اندیشه های نابم!
آنگاه که خلوت نشین چشمان مهربانی می شوم
مهربانیِ تو در ذهن من تداعی می شود
و کلمات با انگشتان آرام و بی شتاب من آشناترند!
نام تو که می آید
شبنم می ترواد از دهان واژه ها
قلم در دست من
هنر نگاه مهربان توست
نه بضاعت من!
من در برابر مهربانی و سخاوت شما ذره ذره آب می شوم برادرم
پی نویس گلهایتان آتش ذوق به جانم انداخت
سال نو شما هم مبارک
اگر به کربلا روم برای شما اول از همه دعا می کنم
ممنونم که به یادم بودید
پدر هم سلام و تبریک و تشکرات خاص خودشان را به پسر گلشان می رسانند
مریم جان تولدت مبارک
سال نو هم مبارک
بهترینارو واست آرزو دارم
به به سلام
تولد شما هم مبارک
سال نو شما مبارک
صد سال به این سالا
هر روزتان نوروز
نوروزتان پیروز
خوبی شما؟
خو چی بگم دیگه؟
آهان
من... منتظر...
هیچی ببخشین
سلام خانوم خانوما



عیدت مبارک
هنوز که اینجا نجوای بهار نرسیده
بهاری شو دیگه مریمی
این روزا با بهاری شدن شماها سر پا موندما
سلام عزیز دلم
عید تو هم مبارک
چشم چشم
فردا در اولین فرصت یه سوپریز برات دارم
منتظر باش
قربونت برم من تو که خودت بهاری
سلام مهردانه
هرچند حالا دیگه خیلی دیر شده اما خداییش من نمیدونستم تاریخ تولدت کی بود.
تولدت مبارک عزیز.
انشاالله میبخشی منو...
سلام مهردادی
عیب نداره داداش گلی مهم اینه که به یادم بودی
راستی کامنت خصوصیمو خووندی؟
شما تاج سر مایی اینجوری نگو مهربونم
سلام
آره خوندم ممنونم
راستی ایمیلتو چک کردی؟
سلام مهردادی!
همین الان چک کردم و دالی موشه کردیم با هم
هزاران هزار ماشالله
لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
خدا حفظشون کنه
قصه از اینجا شروع شد که خیلی عصبانی بود . گفت اگه دوسم داری ثابت کن ! گفتم چه جوری ؟ تیغ و برداشت و گفت رگتو بزن ! گفتم مرگ و زندگی دست خداست ، گفت پس دوست نداری ، تیغو برداشتمو رگمو زدم وقتی داشتم تو آغوشش جون می دادم زیر لب آروم گفت اگه دوست داشتی تنهام نمیذاشتی .
سلام وب حال و پرمحتوایی داری خیلی زیبا بود
پذیرای قدوم مبارک شما در وبم هستم
ممنونم
سلام
داستانتون خیلی غم انگیز بود چی بگم ؟!
به هر حال خوش اومدین
چشم خواهم آمد به زودی زود