خدا بزرگه!

خدا بزرگه!

حتی در دلتنگی ها اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا
خدا بزرگه!

خدا بزرگه!

حتی در دلتنگی ها اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا

همۀ چیزهای مبادا...

با یکی از دوستانم وارد کافه ای کوچک شدیم و سفارش دادیم . . . به سمت میزمان می رفتیم که دو نفر دیگر وارد کافه شدند و سفارش دادند: پنج تا قهوه لطفاً ... دوتا برای ما و سه تا هم قهوه مبادا...

سفارش شان را حساب کردند و دو تا قهوه شان را برداشتند و رفتند... از دوستم پرسیدم:

ماجرای این قهوه های مبادا چیه ؟

دوستم گفت: یه کم صبر کن. خودت تا چند لحظه ی دیگه می فهمی...

آدم های دیگری وارد کافه شدند...

دو تا دختر آمدند، نفری یک قهوه سفارش دادند، پرداخت کردند و رفتند...

سفارش بعدی هفت تا قهوه بود از طرف سه تا وکیل: سه تا قهوه برای خودشان و چهار تا قهوه مبادا!

همان طور که به ماجرای قهوه های مبادا فکر می کردم و از هوای آفتابی و منظره ی زیبای میدان روبروی کافه لذت می بردم، مردی با لباس های مندرس وارد کافه شد که بیشتر به گداها شباهت داشت... با مهربانی از قهوه چی پرسید:

قهوه ی مبادا دارید؟

فهمیدم. خیلی ساده بود!

مردم به جای کسانی که نمی توانند پول قهوه و نوشیدنی گرم بدهند، به حساب خودشان قهوه مبادا می خرند...

شاید دوست داشته باشید بدونید که سنت قهوهی مبادا از شهر "ناپل" ایتالیا شروع شده و کم کم به همه جای جهان سرایت کرد.

بعضی جاها هست که شما نه تنها می توانید نوشیدنی گرم به جای کسی بخرید، بلکه می توانید پرداخت پول یک ساندویچ یا یک وعده غذای کامل را نیز تقبل کنید.

قهوه مبادا برگردانی است از : Suspended Coffee" گاهی لازمه که ما هم کمی سخاوت بخرج بدهیم و قهوه مبادا... ساندویچ مبادا... آب میوه مبادا... لبخند مبادا... بوسه مبادا...و مباداها و مباداهای دیگری سفارش بدیم ...

اینکه مثلا به یکی بسپاریم که فلانی رو دیدی حتما از طرف من ببوس!

دل خیلی ها از این مباداها می خواد... برای این مباداهای به ظاهر ساده خیلی ها چشم انتظارند...

امید که این فرهنگ توی ایران خودمون هم جا بیوفته ... نه فقط توی کافه ها که تو همه جا...

امید که به انسانهای امیدوار و آرزومند توجهی بیشتری نشون بدیم ...

نظرات 10 + ارسال نظر
مژگان دوشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 12:47 ب.ظ http://banoye-ordibehesht.blogsky.com/

قشنگ بودا
مریم جون جلو اینه رفتی ، اونی که دیدی رو از طرف من ببوس!
اینم بوس مبادا بودا

قشنگ خودتی عزیز!
جلو آینه هم میریم و خودمون رو هم می بوسیم و میذاریمش برای روزای مبادا

طهورا دوشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 02:31 ب.ظ

سلام مریمی

میگم عمه طهورا رو هر وقت دیدی از طرف من ببوس .مبادا

سلام عمه جانم...
ای جانم... یعنی میشه من یه روز شما رو ببینم؟؟؟
وای عمه

ضد دوشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 03:43 ب.ظ http://zeddd.blogfa.com

مرغ همسایه غازه دیگه همیشه
خب اشکال نداره
خیلی کارای دیگه ام می کننا
میخوای یاد بگیریم ازشون
مثال بزنم برات؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

...

مامان دخمل طلا سه‌شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 10:55 ق.ظ

داستان قشنگی بود
ممنون

خواهش میکنم

مهدی چهارشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 03:33 ب.ظ http://catharsis.blogsky.com

خوشم اومد که در برابر تمام موارد مبادا همه فقط بوسش رو دیدند . شاید واقعا ناخواسته دکمه ی کم محبتی رو زدی .شاید بدونی که جنبش دیگری هم هست به اسم آغوش رایگان .

دقیقا نگرفتم چی گفتین...

هاتف پنج‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 10:37 ق.ظ

سلامیییییییی دوباره...
انشالا که خوب و خوشی؟
چند وقتی نبودم ...
اگر هرکسی خودش رو مکلف بدونه که به هم نوع خودش در حد توانش کمک کنه قطعا دیگه فقیری نخواهیم داشت...

به به جناب هاتف کم پیدا...
تقریبا میشه گفت سه ماهه که ناگهان با دنیای مجازی خداحافظی کردین...
خب خدا رو شکر که الان هستین...
بسی شادمانیم از دیدنتان
کاملا موافقم استاد
در ضمن آدرس وبلاگتون رو بذارین... توی لینکا نیست

محمد جمعه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 10:51 ب.ظ http://www.hubut.blogsky.com

سللام مریمی:
عالی بود. لذت بردم.

سلام بابایی
وای که چقدر دلتنگتون بودم
اتفاقا در سفر اخیرم به تهران از سر کوچه تون رد شدم و چقدر دلم میخواست بیام ببینمتون اما خب خجالت و کم رویی مانع شد...
ممنونم از لطفتون

فریناز دوشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 06:48 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

توی ایران نظر آقا مهدی که بالا خوندم درسته متاسفانه

از مباداها این چیزاشو یاد گرفتن

ولی به شخصه تاحالا ندیدم هیچ کافه ای قهوه ی مبادا بده به یه نیازمند...
یا هیچ رستورانی غذای مبادا
و هیچ سوپری خوراکی مبادا

می دونی
تو ایران فرهنگش نیست مریمی

وگرنه کار قشنگیه

حالا گرفتم چی گفته این آقا مهدی
منم ندیدم واللا...
اینجا که مملکت گل و بلبل بهش میگن مردم خودشون اینقد گرسونه هستن که آی برسن به شکم خودشون رو سیر کنن
کاش بشه فرهنگش رو نهادینه کنن

پدر ژپتو سه‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 03:54 ب.ظ

مبادا...
روز مبادای وجود ندارد همین دم مبادایست اگه باور کنیم فقط دم مانده است و بازدم چقدر طولانی خواهد بود

قهوه دلتان شکرین

مبادا حرفی بزنی... دروغی بگی... خدایی نکرده دلی بشکنه...
مگه فقط قهوۀ مبادا هست... میشه گفت حرفهای مبادا هم زیاد هست...
اما کاش محبت و مهربونی رو نذاریم برای روزهای مبادا...
چای دلتان لبریز از شکر قند

مهدی سه‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 11:19 ب.ظ http://catharsis.blogsky.com/

منظور خاص نداشتم . توی تمام مواردی که گفتی تا کامنت من همه راجع به بوس مبادا گفته بودند که نشونه ی کم شدن محبت و ابرازعلاقه است که در این مورد در بعضی از کشورهاکه توسعه یافته هستند تاوان توسعه کم شدن علاقه هست و بیتوجهی به هم برای همین جنبشی راه افتاد به اسم آغوش رایگان که اگر این کلمه رو سرچ کنی کلیپهایی ازش میتونی ببینی .
اما تشکر میکنم از خانم فریناز ولی باید بگم فرهنگ کافه توی اینجا نیست ولی در عوض در قهوه خانه ها همچین برنامه هایی هست ولی بی نام .

حالا فهمیدم چی گفتین...
کامنت فریناز هم کمک کرد بهتر مطلب رو بگیرم...
کاملا با نظراتتون موافقم...
آخجون... من خیلی خیلی دلم میخواد برم قهوه خانه و چایی بخورم و قلیون بکشم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد