خدا بزرگه!

خدا بزرگه!

حتی در دلتنگی ها اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا
خدا بزرگه!

خدا بزرگه!

حتی در دلتنگی ها اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا

پاییز آمد!


انگار همین دیروز بود که بچه های مدرسه ای از آخرین امتحانهای خرداد که برگشتند کیف و کتابشان را برای سه ماه بوسیدند و گذاشتند کنار...

انگار همین دیروز بود که باورم نمیشد تیر ماه دارد خداحافظی میکند و من شوک زدۀ آمدن مرداد بودم...و شهریوری که منتظر بود انگار... منتظر یک تلنگر... یک نگاه... یک سبکبالی...

انگار همین دیروز بود!!! نه... واقعاً همین دیروز بود که که شهریور تسلیم سردیِ از راه نیامدۀ پاییز شد...

و... پاییز آمد!!!

دستش را گرفتم... پاییز را میگویم... آری دست پاییز را گرفتم و با هم رفتیم روی آن نیمکت خنک وسط پارک...

فقط دلم میخواست سئوالی را که مدتها بود در نی نی جشمانم جا خوش کرده بود بپرسم... انگار نگاهم را خواند؛ لبخندی زد و گفت بپرس حرف دلت را...

آرام گفتم: میشود برای دلم بگویی که تو سلطان فصلها زیر منت کدام چشم مانده ای که اینگونه زار و بیمار شده ای؟!

به پشتی نیمکت تکیه داد و به دور دستها خیره شد و گفت: بگذار از اول همه چیز را برایت بگویم، از همان بهار!!!

بهاری که با غرورش دلم را شکاند و نیلوفری ضریح چشمانم را پرپر کرد... اردیبهشتش یکپارچه درد بود و حسرت، از خردادش هیچ نگویم بهتر است... و تابستان مهربانم که آنقدر غصۀ دردهای دلِ بیچاره ام را خورد که آخرش تب کرد و به شهریور رسیده پاییز شد... مهر که بر دلم نشست چشم گشودم و دیدم عاشق شده ام... "کمی صدایش را پایین بُرد و بعد دوباره گفت": بین خودمان باشد راستش من عاشق آن آذر آتش به جان گرفته شدمـ..

اما همین آذر که تمام وجودم از اوست چشم بر عشق پاک دلم بست و عاشق آن دیِ دیـ... ـوانه شد!

برای همین است که از آخر پاییز و اول زمستان متنفرم...

حالا فهمیدی من چرا اینگونه قدم خمیده گشته؟!

غم به درون چشمهای پاییز دوید... همان لحظه بادی سرد وزیدن گرفت و نم نم باران شروع به باریدن کرد...

حالا دیگر فهمیدم پاییز بهاری نبود که عاشق شده بود... پاییز هم برای خودش دل دارد و عاشق میشود...

پاییز هم خودش فصلیست... فصل مفصل حدیث عشق و دلدادگی

شاید همین باشد که پاییز را فصل عشاق می نامند

پس به رسم دیرینه~~~> پاییز مبارک


پی نوشت دل:دوباره پاییز؟ ... اما نه فصل خزان ِ زرد؛ دوباره پاییز؟... اما نه فصل اندوه و درد؛ دوباره پاییز؟... فصل زیبای سادگی؛ دوباره پاییز؟... فصل موسم شدید دلدادگیـــــــ... پاییزتون قشنگ دوست جونیای عزیزم 


پی نوشت دلتنگی: دلتنگی رو با کدوم "" می نویسن دایی؟؟؟...  فقط پونزده روز مونده تا مهر به نیمه برسه... فقط پونزده روز دایی فردادم


پی نوشت خاطره: بشنوید خاطره های بچه های بلاگستان را با صدای خودشان از رادیو جوگیریات :)


عاقا اصن خودشیفته نوشت:) ~~> متنمون که هویجوری فی البداهه آن تایم نوشتیمش جز متون برگزیده انتخاب شده... اینجا

نظرات 17 + ارسال نظر
مریم یکشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:54 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

برای تو...
برای چشمهایت...
برای من...
برای دردهایم...
برای ما...
برای این همه تنهایی...
برای پاییز...
برای دل عاشقش...
ای کاش خدا کاری کند...

وبلاگستان دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:01 ق.ظ http://weblogstan.ir

با سلام خدمت شما وبلاگ نویس محترم

این پست شما به عنوان پست برگزیده انتخاب و در ستون گزیده های وبلاگی جهت بازنشر به نمایش در آمد

سلام و ممنونم از اینهمه لطف
جدی باورم نمیشه پستی رو که همین حالا فی البداهه نوشته باشم... اینجوری با ارزش بشه:)

دانیال دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:17 ق.ظ http://danyal.ir

نوشته های اصیل همان ها که عاشقانه اند این چنین اند

نگاه های اصیل همان ها که مهربانند و دوست داشتنی این چنین اند
مث نگاه شما برادرم
سلام... آخرش پاییز مهرش رو بهم داد...ممنونم از حضورت

مریم نگار دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:23 ق.ظ http://zanbil-m.persianblog.ir/

سلام مریم گلم...
بهار و پاییز گویی شروع یک "شدن"اند...
و تابستان و زمستان...فصول"رسیدن"..
من همه فصلهارا دوست دارم...که هرکدام از دیگری زیباتر و خیال انگیزتر...
قشنگ نوشتی..ممنون

سلام مامانگار عزیزم
پاییز بهار عاشقا و تابستان دلدادۀ فصلهاست
و زمستانـ... بگذریم
خواهش میکنم
قابل چشمای مهربون شما رو نداشت

طهورا دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:38 ق.ظ

زندگی قافیه باران است ...اگر بگذارند!
سلام مریمی

چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند
سلام عمه جانم

فافا دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:45 ب.ظ

مریم جانممممم ممنون بهم سرمیزنی همیشه عزیزم

پاییزت مبارک....

پستت واقعا عالی بود کلی انرژی و حش خوب بهم داد واقعا حقت بود پست برگزیده بشه.تبریک میگم خانومی معروف شدیا میشه یه امضا هم بدین به ما؟

سلام فائزه جانم
خواهش مینکنم عزیز... پاییز توام مبارک
پاییز فصلیه که همه بلااستثنا توش عاشق میشن و دلدار
شاعر میشن و نویسنده دردها
منم یکی مث همه
البته قابل شما رو ندارم
ولی خعلی خوب اینم امضا

مژگان دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 04:33 ب.ظ http://banoye-ordibehesht.blogsky.com/


سلام
این نوشته های فی البداهت منو کشته مریمی
واقعا هم باید برگزیده باشه . عالی بودا

هنوز تو گیج و ویج حرفاتما
پاییزت مبارک

سلام مژگانم
باور میکنی تقریبا یه هفته بود انواع اقسام نوشته ها رو زیر و رو کردم... از خاطره بگیر از شعر دربیا اما نمیشد همین یه ساعتی قبل از این نوشته نشستم و نوشتم... اصن انگار خودت پاییز داشت بهم دیکته میکرد بنویسم
هنوز فصل کارش شروع نشده بود و سرش شلوغ نبود برای همین بهم دیکته گفت پاییز
گیج و ویج چرا خانومی؟؟؟
پاییز توام مبارک

زهرا دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 04:55 ب.ظ http://anywherewithu.blogsky.com/

سلام
تبریک میگم مریمی
هم رسیدن پاییز رو
هم انتخاب شدن این پست که واقعا عالی بود

سلاااااااااام زهرای عزیزم
قربونت برم برای اینهمه مهربونی... تو کجایی آخه؟
چرا نظراتت بسته اس نمیتونم نظر بذارم برات
پاییز توام مبارک

مهدی دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 05:00 ب.ظ http://catharsis.blogsky.com

موفقیت ت رو تبریک میگم و امیدوارم در میادین مهمتر و بزرگتر شاهد موفقیتت باشم .

سلام آقا مهدی
ممنونم بابت حضورتون که دلگرمیه و تبریکتون
و دعای قشنگتون

فریناز سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 06:28 ق.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

من اینجا نظر گذاشته بودم دیروز که!!!

تایید شد؟
پس چرا نیستنش؟؟؟
وای نظر فریناز کجاس؟؟؟

فریناز سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 06:29 ق.ظ

چرا نیست؟!!!!!

نی نی دونم

فریناز سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 06:34 ق.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

شاید ثبت نشده...

حتی دیروز رفتم تو وبلاگستان دیدمت
حتی کلی وب دیگه از اونجا خوندم...


قشنگ بود، کلا وقتی فکر می کنی و می نویسی می تونی حتی شعارترین عبارت ها رو هم به چالش بکشی
اینکه پاییز بهار نیست! یه فصل جداس واسه خودش

همش قشنگ بود
یه انتقاد کوچیکی یم بود که گفت اگه دوس داری بت بگم


فرداد...
هنوزم جای عکساش و تعبیراش خالیه...
اگه خبر داری ازش سلام منو هم بش برسون....

آره شاید
اما نظرا تاییدیه... باید ثبت میشد و می تونستی ثبت شدنش رو هم ببینی
جدی من با این جمله که میگه پاییز بهاریست که عاشق شده است موافق نیستم حس میکنم خود پاییز هم موافق نیست
انتقادت رو با جان و دل میپذیرم...

دایی؟ آخه اگر خبر داشتم که اینهمه بیقراری نمیکردم

یک سبد سیب سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:03 ق.ظ

پیمان سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:26 ب.ظ http://ruzayeman.blogsky.com

زهرا چهارشنبه 3 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:07 ق.ظ

نظرات باز هست و منتظر نظر قشنگ شما

آمدم عزیزدلم... آمدم
و دلم بیقرار شد!

افسانه پنج‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 04:15 ب.ظ http://gtale.blogsky.com/

وقتی خداحافظی میکنیم چه انرژی عظیمی می خواهد




کنترل اولین قطره ی اشک برای نچکیدن

آری گاهی تمام جانت را میگیرد این کلمه هفت حرفی
سلام افسانه جانم

مریم پنج‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:39 ب.ظ

http://chand-bakhshi.blogsky.com/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد