خدا بزرگه!

خدا بزرگه!

حتی در دلتنگی ها اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا
خدا بزرگه!

خدا بزرگه!

حتی در دلتنگی ها اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا

عنوان را تو بگو شراب دل!!!

قرار نبود من بیایم...

قرار نبود من باشم... قرار نبود من اگر هم آمدم بمانم

با خودم گفتم فقط چن روز دنیای آدمها را تجربه کردن بد نیست

بال گشودم... بالهایم بزرگ بود به گستردگی آسمان وبه رنگ لاجوردی اش

به خودم میبالیدم برای آنها... مغرورشان بودم

حالا من به زمین سفر کرده بودم و لحظۀ جانکاه هبوط به خودم قول دادم زمین گیر نشوم

سالها با چشم بر هم زدنی گذشت... کتف هایم انگار پیر شده بود و خسته

بالهایم را از رویشان برداشتم شاید کمی آرام گیرند... اما خواب و غفلت بر من چیره شد و گمشان کردم

و حالا من بودم و ...

کتف هایی بی بال و پر و ...

زمینی که دنیایش می نامیدند و ...

دلی که اسیر شده بود... اسیر دام این دنیای لعنتی...

اکنون نه پای رفتنم بود و نه بالی برای پرواز و نه دستی برای باز کردن دام

دلم داشت از کفم میرفت... داشتم ذره ذره جان میدادم... با خودم گفتم چه کنم از این همه دربدری و آوارگی

باید بگردم و بالهایم را بیابم؛ من فقط با آنها میتوانم به زادگاهم بازگردم...

کسی انگار در دلم تلنگر زد: تو باید عشق را تجربه کنی،عشق بالهایت را به تو نشان میدهد

و من لای هزاران هزار واژه عشق را برگزیدم.... من ماه را دیدم و عاشق شدم

میان ستاره های چشمک زن میدرخشید و مرا عاشقتر میکرد

آنقدر مجنون ماه شدم که مرا پلنگ بیشه زار نام نهادند... من پلنگ شده بودم...

محسور جادوی نگاه درخشان ماه... جنون زدۀ لحظه های رقص ماه در آسمان... عاشق دلخستۀ تنهایی اش

و وقتی قدش خمیده میشد به خودم نهیب میزدم او هم از عشق من مجنون است اما دریغا...

ماه درد مرا فهمید ... بالهایم را نشانم داد... اما من ره گم کرده شدم...


پی نوشت تشکر: ببخشایید بر من... هم برای نبودنم... و هم برای این پراکنده گویی هام شاید تب جنون مرا گرفته...نمیدانم؛ و سپاس بابت حضورتان برای تولد سالارِ دلمـ،مهربان برادرم

پی نوشت دل: میدانی مهربانم با این پیامک زیبایت چ آشوبی در دل دردمندم بر پا کردی، سماع عشق بود و دلدادگی در میانۀ بغض گوشۀ کز کردۀ اتاقم... بخوانش دوباره: قرارمان باشد فصل انگور، شراب که شدم تو بیا... تو جام بیاور... من جان... جام را خالی از جان کن،هراسی نیست! فقط تو خوش باش... همین مرا کافیست...

پی نوشت عذرخواهی:یه خُرده کمتر از یه کوچولو!!! سرم شلوغه! اگه گاهی نیستم و گاهی هم کم... خُب؟؟؟!!!
پی نوشت جان: فرینازم رفته به سرزمینِ دل!!! زیارتت قبول زائر دل
نظرات 16 + ارسال نظر
مهدی شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:30 ب.ظ http://catharsis.blogsky.com/

مثل همیشه اونقدر قشنگ و وزین بود که برای چندبار خوندن خودم رو آماده کردم .

سلام
چشمام رو بستمـ و نوشتم آنچه که روزها در ته دلم رسوب شده بود

ریحانه شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:45 ب.ظ



اوه اوه شراب اینا

خطر داره مریم، خطرناکه

سلااااااااااااااااامـ ریحانمـ
شرابِ دل نه تنها خطرناک نیست بلکه آرومـ میکنه آدمی رو
پس خیلی هم خوبـــــــه

مقداد شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:56 ب.ظ http://northman.blogsky.com

منم اینجا تولد بابای هلینا رو تبریک میگم. ایشالا سرت خلوت میشه و بیشتر میای

به به کربلایی مقداد خودمون
خوبی؟
الان دیگه آروم شدم و خلوت
ممنونم از تبریکت داداش

لیلیا شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:11 ب.ظ



سلام...

انشالله که هر جا هستی خووووب و خوش باشی مریم عزیز دل ها....

سلام لیلیای کمـ پیدا
خوبی خانومی؟
مرسی از دعای قشنگت

مامان دخمل طلا یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:35 ق.ظ http://ninijonjoni.blogfa.com/

عزیزم خیلی زیبا بود،آورین
کجاسرگرمی؟باید حتما به من بگی
خودت که میدونی من دست بردار نیستم

به به بوی گل نرگس میاد
داریم خونه تکونی میکنیم
به همین راحتی

علیرضا یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:36 ق.ظ http://www.ghasedak68.blogfa.com

علیرضا این سکوتت و درج شکلکات داره میره روی اعصاب داداش
بلکه یه حرفی بزنی تروخدا

حانیه یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:29 ب.ظ http://parimah71.blogfa.com

سلامم مریمم
الهی که من دلم واست یذره شده بوداااااا

+ایشالا سرت به کارای خوب خوب گرمه..هان؟؟
الهی اینقدر درگیر خوشبختی های زندگی باشی که سرت خلوت نشه...
+کم بودنت احساس میشه..جات خالیه خب

این "میم" ضمیر مالکیت را که به آخر اسمم میچسبانی قند در دلمـ آب میشود هانی
دریا خوب بود؟؟؟
+خونه تکونی :)
خوشبختی های زندگی... مرسی عزیز
+دیگه هستم ازین به بعد

محمدرضا یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:25 ب.ظ

صدای گریه می‏آید! … صدای ضجه فرشتگان!
بقیع، امشب دوباره، در خاک تو خورشیدی خواهد دمید و ستاره ‏ای به آسمان خواهد شتافت!
سلام.
شهادت امام جعفرصادق علیه السلام تسلیت باد.

بر شما هم تسلیت باد داداش

فاطمه یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:20 ب.ظ http://lonely-sea.blogsky.com/

ره گم کردن...

چقدر زیبا می نویسی مریم جان

+شهادت امام صادق تسلیت

ره گُم کرده ای که فقط چراغ نگاه خدا در دستانش است
سلام فاطمه جانم
ممنونم از تعریفت
+بر شما هم تسلیت

فاطمه دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:35 ب.ظ http://lonely-sea.blogsky.com/

سلام مریم خانوم...

من حقیقت رو گفتم...تعریف نبود

سلام فاطمه جانم
تو لطف داری عزیزدل
مرسی

رها سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:47 ب.ظ http://jamundeh.blogfa.com

کد لوگوی جامانده از پرستوها
<!-cod by:www.Mirass.ir-><p align=center><a href=http://jamundeh.blogfa.com target=_blank><img src=http://upload7.ir/images/10327333298506717702.gif border=0 alt=جامانده از پرستوها width=160 height=220></a></p>
( امیدوارم تو ترویج مطالب جانبازان کمکم کنین )
ممنونم اجرتون با مادرم حضرت زهرا
آماده دریافت کد لوگوی وبلاگتون نیز هستم
( جامانده از پرستوها )

عطیه چهارشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:31 ب.ظ http://kahkeshan17.blogfa.com

سلام مریم بانو.
اومده بودم اینجا از وبلاگ برادر دانیال ولی نمی دونم چرا تا حالا کامنت نذاشتم.
با عرض پوزش فراوان
البته اون دفه انقد به چشمم قشنگ نبود اینجا ولی الان یه جور دیگه است
به هر حال ممنون از حضورت خانوم گل

سلام عطیه جانمـ
ستاره های آسمون دل داداش هر کدومشون یه ماهن برای خودشون شما هم یکی از اون ستاره ها
عیبی نداره عزیز
قشنگ نبود؟ چیش؟ کجاش؟ کدومش؟
خواهش میکنم قابل نداشت عزیزم

مشتاق چهارشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:53 ب.ظ

سلام
گاهی نمیدانی چه میخواهی بنویسی
فقط میدانی که میخواهی بنویسی!
همین!
فقط برای اینکه نشان داده باشی که هستی!
همین!
میبینید که درد جنون درد مشترکی است!
همین!

سلام
حرف دل آدم رو از زبون استاد دلش شنیدن عالمی داره ها
همین!

عطیه چهارشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:20 ب.ظ http://kahkeshan17.blogfa.com

نه مریم گلی کی گفتم قشنگ نبود؟!!!
گفتم اونوقت مثل الان قشنگ ندیدمش.
شاید چون الان مهربون تری

عیب نداره عطیه جانم
ناراحت نشدم که
باور کن
ببین

یک سبد سیب چهارشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:12 ب.ظ http://yeksabadsib.blog.ir

سلاااااام

خوبی مریم جووون؟؟

سلام عزیزدل
من فقط لیلیای خودمو میخوام
یک سبد سیب اسم وبلاگشه
من لیلیای خودم رو میخوام

لیلیا پنج‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:06 ب.ظ

هیچی و همه چی!

بیا مریم عزیز... به خونه ی جدیدم...

دلم برات تنگ شده...

خب با یک سبد سیب اومدم خونه ات.. بده مگه؟ :)

سیب اوردم بخوری ...هر روز یکی!

اومدم بازم میام
منم دلم برای لیلیای خودم تنگیده
با یک سبد سیب و با اسم لیلیا بیا
باشه؟
آخجونمی جون
قربونت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد