خدا بزرگه!

خدا بزرگه!

حتی در دلتنگی ها اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا
خدا بزرگه!

خدا بزرگه!

حتی در دلتنگی ها اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا

با قدرت بنویس فقط و فقط خدا برایم کافیست


نگاهم دو دو میزد و دودلی داشت دیوانه ام میکرد که مثل همیشه همچو فرشتۀ نجاتم رسید... به بالین دل بیمارم... آهسته گفتم:دوستت دارم مهربانم

جوابم داد:سلام کافیست یا نه؟

با سرخی خجالتم جواب دادم:سلام نام دیگر خداست

چشمان متفکرش را به من دوخت و دوباره گفتمش:آنگاه که نگاه تو به من معطوف میشود

قاصدک عشقم پاسخ گفت:نگاه نام دیگر من است

به مهربانی گفتم: آنگاه که سلام من از لبهای تو جواب میگیرد

قاصدک عشق:خوبی؟

من:تا خدا هست آره

قاصدک عشق:پس چرا دو دل شدی؟

من:دو دلم کردن،من که دو دل نبودم قاصدکم

قاصدک عشق: کسی که یکدله کسی نمی تونه دو دلش کنه !

من:وقتی می نویسه ریاکار،وقتی میگه کافر همه را به کیش خویش پندارد،وقتی مسخره می کنه،آبرو میبره،من چیکار میتونم بکنم؟

قاصدک عشق: به پیامبر می گفتن ساحر، مجنون، شاعر، بگم بازم؟

من: نه... اما!

قاصدک عشق:اما حرف شیطان است با قدرت بنویس فقط و فقط خدا برایم کافیست حتی در دلتنگی ها

اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا

من:مهربانم؟

قاصدک عشق:جان

من:میشه این مکالمه بشه یه پست؟

قاصدک عشق:به شرطی که ناشناس باشم

من:چشم

و اینگونه بود که مریم دل داد به مهربانی نگاه قاصدک عشقش،و دوباره شد همان که باید می بود اما اینبار محکمتر و قوی تر با اراده تر از گذشته ها:

فقط و فقط خدا برایم کافیست!

نظرات 19 + ارسال نظر
مریم پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:12 ب.ظ http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

فدای مهربانی ات سفیر دل خسته ام

sara پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:30 ب.ظ http://entekhabe-maaa.blogfa.com

دهه هفتادیم!
نسل چهارم !
شعاری ام ،چرا که فقط شنیده ام اتفاقات مهم را
اما حالا آمده ام وسط میدان و این بار قرار است اثر انگشت من هم در این حماسه بماند
حامیان دانش آموزی دکتر جلیلی
به ما سر بزنید

عشق را با سرانگشتانت هجی کن
و ببین چگونه خدا تو را به اوج پرواز میکشاند

مریسام پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:35 ب.ظ http://nemikham begam

عالی مینویسین ...خیلی خیلی قشنگ و روان و
پر از احساس ... موفق باشین ./

خواهش میکنم
شما لطف دارین

هاتف پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:42 ب.ظ

آسمان همه جا یک رنگ است به نظرم اگر خدا را داشته باشیم...
خدا که باشد یعنی همه چیز هست و ما همه چیز داریم...
اگر فقط در حرف نگنجد وقتی در حرف می آوریم امتحانمان میکند...مراقب باشیم سربلند بیرون بیاییم...

سلام هاتف عزیز
فکر کنم داشت امتحان میکرد
و به قول استاد عزیزم
شیطان اول از عوض کردن عنوان شروع می کند
داشتم گول میخوردم

هاتف پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:42 ب.ظ

راستی کم پیدا شدی ها نکنه وبلاگ ما رو دوست ندارید؟!

داشتم میآمدم

طهورا پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:38 ب.ظ

هزار مرتبه کردم فرار و دیدم باز
تو از کرم به من آغوش خویش کردی باز
به لطف و رحمت و عفو و کرامتت نازم
که می کشی تو ز عبد فراری خود ناز
(استاد سازگار)
سلام جالب بود .یک شاخه گل مریم هدیه عمه.

به لطف و رحمت و عفو و کرامتت نازم
سلام عمه جانم
مرسی از نظر لطفتون

فریناز جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:22 ق.ظ

اصن اومدم اسم وبتو دیدم دهنم وااا موند

حالا شدی مریم

مریمی که فقط و فقط خدا براش کافیه

خدا رو شکر
و خدا رو شکر که دعاهامون زودی مستجاب شد و دوباره اسم وبت به خودت برگشت

بله دیگه حق به حقدار رسید
تا کور شود هر آنکه نتواند دید... همه چی رو مدیون قاصدک عشقم هستم

فریناز جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:24 ق.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

خدا خیر بده این قاصدک عشقو

بازم خدا هست

قاصدک خدا بوده حتما

خدا خیر رو بهش داده عزیزدلم که اومده شدی بانیِ خیر
قاصدکِ خدا... عجب واژه ای خواهری
قربونت

لیلیا جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:02 ق.ظ




مامان نی نی جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:08 ق.ظ

خوشحالم که باز اسم وبلاگت شد خدا
اسمی که به من آرامش میده

و تو آن دوستی که مرا به یاد مهربانی خدا می اندازد
سلام نرگسم

جوجه اردک زشت جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:54 ب.ظ

سلام
تمام روزهای خوبت قشنگ تراز همیشه عمه خانم خوب قصه ها
تکرار این روزهای خوبت را ضبدر در توان روزگار می خواهم
شاد زی

سلام داداش
چه عجب از اینطرفا
صفا آوردین بخدا
روزهای زندگی شما هم به توان هزار روزگار شاد
دلتون خوش،لبتون خندون،الیاسینتون همیشه به قهقهه
عزیزدلِ عمه مریم چطوره راستی
دلم براش تنگ شده خیلی وقته ندیدمش وروجکتون رو

محمدرضا جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:56 ب.ظ http://mamreza.blogsky.cm

سلام آبجی
اگر اسم وبتو درست نمیکردی دیگه نمیومدم اینجا.
خداروشکر...
بعضی وقتها خدا دوست داره ببینه بنده اش چه قدر بهش نیاز داره.
چه قدر دوستش داره.چه قدر یادشه و خیلی چیزهای دیگه.
الان با این کارت نشون دادی بنده خوبی هستی ُبودی و خواهی بود.

فالله خیر حافظا و هو ارحم الرحمین...
یاحف

علیک سلام خان داداش عصبانی
خو یه امتحان بود از طرف خدا که سربلند ازش اومدم بیرون
خدا رو شُکر
اینکه چقدر بهش نیاز داره رو قبول ندارم !!!
مگه استغفرلله خدا عُقده داره که ببینه چقدر بهش نیاز داریم؟؟؟ یعنی خودش نمیدونه وجودمون یا یه هزارم ثانیه بی توجهی ِ خدا متلاشی میشه؟؟؟
شما از کجا میدونی که اینجوری میگی آخه؟
نه داداش فتوای الکی نمیشه داد که مثلاً من الان خوبم... باید بگذره و خودِ خدا تایید کنه
بعله اینجوریاس
و هُوَالرَحمن الرَحیمـ...

علیرضا شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:05 ق.ظ http://www.ghasedak68.blogfa.com


با خدا باش پادشاهی کن....

سلام علیرضای کم پیدا
امتحانات رو خوب دادی؟
چه خبرا؟
بله کاملا موافقم با خدا بودن یعنی پادشاهی کردن

محمدرضا شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:21 ق.ظ

با قدرت بنویس فقط و فقط خدا برایم کافیست.
سلام . من کی عصبانی بودم؟؟
من به این این ریلکسی
من نظر خودمو ندادم که.آیه قرآن میگه بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را.
یعنی اگر کار داری باهام و چیزی میخوای ازم بگو تا اجابت کنم.
درضمن دراین که خدا ما رو به حال خودمون بذاره و ما از بین میریم شکی نیست ولی اگر ما یاد خدا نباشیم ،خودمون خودمونو از بین بردیم.
خیلی خیلی خوشحالم که از امتحان خدا سربلند بیرون اومدی .
امیدوارم همیشه و در همه امتحانات سخت و آسون زندگی موفق باشی.
مراجع تقلید فتوا میدن نه من
در همین حد میدونم که اگر شما از خدا راضی باشی و خودتو بسپاری به خودش اونم ازت راضی خواهد بود.
یه کم دیگه پیش میرفتی یه لنگه دمپایی هم پرت میکردی طرفم دیگه
موفق وشاد وسربلند وعاشق باشی.عاشق خدا...

این آیکون رو گذاشته بودی فکر کردم عصبانی هستی
آره اما به نظرم گاهی نمیشه گفت خدا منتظره صدای ماست و گاهی باید یه طورایی خودش دست به کار شه گاهی باید خودش بیاد و ببینه ما چه مشکلی داریم
من خدا رو دارم از رگ گردن هم نزدیکتر
امتحانای خدا یکمی سخت شده داداش
برام دعا کن سربلند بیرون بیام و خجالت زده آقا امام حسین نشم آخه به نظرم ایشون بزرگترین آزمون رو دادن و سربلند برای همیشه تاریخ بیرون اومدن از این امتحان
لنگه دمپایی رو باید بزنم توی سر خودم بعد از خووندن این طومار

لیلیا شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:36 ق.ظ

حالا یه پروانه ای...

سلام.مریم عزیز.

حالا یه پروانه ام با بالهایی به وسعت پرواز به سوی خدا

سلام لیلیا خانومم

لیلیا شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:41 ق.ظ

خوبی مریم... ؟!

تو خوبی بانو؟؟؟!

لیلیا شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:39 ب.ظ

بال هایی به وسعت پرواز به سوی خدا...

---------------

مریم عزیز واقعا که خیلی باحالی دختر ...چونکه زیرا..

--------------------

مریم دقت کردی همیشه ، هروقت حالت رو میپرسم ، سوالم رو با سوال جواب میدی!

خدایی که برای من و تو کافیست!!!
باحال خودتی خانوم گلی
من خوبم بهتره بگم عالی ام؛حالا شما بفرما چطوری؟؟؟

لیلیا شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:21 ب.ظ

چقدر جااالب...

چی جااالبه؟

لیلیا یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:56 ق.ظ

خدایی که برای من و تو کافیست..

خداروشکر خوبی..خداروشکر عالی هستی...

منم...الان بهترم. شکر..

مریم جون...
-----------

..خیلی چیزا جالبه...اما الان و اینجا ...

خدایی که برای همۀ ما کافیست
بله واقعاً خدا رو شُکر
که توام بهتری
جونمـ...
بله گرفتم چی میگی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد