خدا بزرگه!

خدا بزرگه!

حتی در دلتنگی ها اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا
خدا بزرگه!

خدا بزرگه!

حتی در دلتنگی ها اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا

من دوباره عمه شده ام!!!

دقیق یادمه بیست آذر 89 بود... وقتی شنیدم که خانومِ داداشم به سلامتی فارغ شده اونقدر ذوق زده شده بودم که به همۀ فامیل زنگ میزدم و میگفتم: من عمه شده ام و قطع میکردم بدون هیچ توضیح اضافه ای!!! اوناییکه خبر داشتن که خب زنگ میزدن و تبریک میگفتن و اوناییکه خبر نداشتن هم با تلفنهای من با خبر شدن... خیلی خوشحال بودم... خیلی خیلی هیجان داشتم... هر چند بابای نی نی (داداشم) بخاطر یه حملۀ ناگهانی قلبی قبل از به دنیا اومدن هلی بیمارستان بستری بود اما خب به دنیا اومدن اون وروجک از غم این حادثه کم میکرد... و پاقدمش خوب بود که داداش حالش رو به بهبودی رفت... یادمه اونوختا هی زنگ میزدم به داداش و هی زنگ میزدم به خانومش... هی میگفتم یه نیشکون بگیرین از نی نی تا من صداشو بشنوم؛

خیلی حس قشنگیه عمه شدن... حالا من امروز به واقع این حس رو دوباره تجربه کردم... باورم نمیشد اینقدر ذوق زده بشم... که با شنیدن خبر توی لبخند زدنام اشک شوق بریزم... که مو بر تنم سیغ بشه... که درست حال اونوختای به دنیا اومدن هلینا بهم دست بده... که خدا رو سجده کنم برای اهدای این فرشتۀ قشنگ به زمینیا

کاش میشد اون حس رو با واژه ها منتقل کرد... افسوس و صد افسوس

امروز سیزده خرداد سالِ نود و دو در بحبوحه مناظره های انتخاباتی فرشته ای به مهربانی مادرش و بامعرفتی پدرش پا بر زمین گذاشت تا به همۀ زمینی ها ثابت کند خدا هنوز از ما ناامید نشده است... لمس بودنت مبارک آقا مانی اسحاقی

پلک جهان می پرید
دلش گواهی میداد
اتفاقی می افتد
اتفاقی می افتد

و...

فرشته ای از آسمان فرود آمد

بابک عزیز و مهربان دوست داشتنی

قدم نو رسیده مبارک

نظرات 13 + ارسال نظر
جزیره دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:57 ب.ظ

قدم نو رسیده باز هم مبارک

سلام جزیره جانم
قدم نورسیده هزار باره مبارک

لیلیا سه‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:03 ق.ظ



مبارکه مبارکه...

شبیه تو إ ...آیا؟ ؟!

واقعا که خیلی باحالی مریم..

خدا این فرشته رو براتون حفظ کنه....

آقا مانی..خوش اومدی به دنیا...

خودت گریه کن..قبل اینکه عمه جون یه نیشکون ازت بگیره

نه لیلیا اشتباه فکر کردی
داداش مجازیِ من بابا شده نه داداش واقعیم
بله خدا حفظش کنه

لیلیا پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:44 ق.ظ

سلااااااااااااااااااااااام

چطوری مریم عزیز..؟

سلااااااااااااام لیلیا جانم
تو خوبی؟

هاتف پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:50 ق.ظ

سلام
مبارک باشه
به سلامتی و شادی انشالا...
به دنیا اومدن یه بچه یعنی امیدی دوباره برای زندگی...

سلام هاتف عزیز
ممنونم از حضورتون و تبریکتون
بله خدا هنوز از ما آدما ناامید نشده

فاطمه پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:59 ب.ظ http://deleman91.blogsky.com

به به این که مانی کوچولوی خودمونه
قدمش برای همی عمه ها و خاله های مجازیش مبارک باشه
مریمی خانمی یادت باشه عمه مجازی و غیر مجازی برای ما فرقی نداره
شیرینی لطف بفرماید
شیرینیش تازه باشه ....
یادت باشه عمه جون مجازی

قدمش مبارکه اشالله
سلام بانو
چشم
همین صورت معصومش هزارکیلو قند و عسله که

فریناز پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:32 ب.ظ

اولش فک کردم بچه داداش خودته

چه ذوقی کردی واسه بچه داداش مجازیتا


مبارکشون باشه
ایشالله قدمش پر از خیر و برکت و شادی و آرامش باشه برای خودش و خونواده ی عزیزش و عمه ی مجازیش


قالبت قشنگ شد
آخییییش


عیب نداره،مهم اینه که تو خوشحال شدی حالا به هر دلیلی
مرسی عزیزم

مینا پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:46 ب.ظ

منم فکرکردم بچه داداش خودته...سرکار بودیما...
خب اشکال نداره...عمه شدن مجازیت مبارک

داداش خودم بچه اش تقریبا دوسالشه
مرسی مینای عزیز

مینا پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:47 ب.ظ http://7amina7.blogfa.com

سلام..وای چه پست قشنگی..ازدیدن و خوندن این پست خندم گرفته و حالم واقعا تغییر کرد..عمه شدنت رو از ته دلم بهت تبریک میگم عزیزم..تو عمه شدی ولی من خوشحالم،نمیدونم چرا؟! وای دوستدارم هزاربار بهت تبریک بگم...من همیشه توی رویاهام تصور میکنم که وقتی عمه بشم چقدر برادرزاده هامو دوست دارم...عاشقشونم..اما داداشام هنوز خیلی فاصله دارن تا اون زمان...امیدوارم موفق و خوشحال باشی همیشه...بهترین ها رو برات آرزومندم..
من معمولا نظر نمیدم به وبی، و فقط میخونم و رد میشم اما این پست مجبورم کرد نظر بذارم..
خواستی تاییدش کن ، خواستی تاییدش نکن...
عجیبه حال و احوالم با خوندن این پست بدجور تغییر کرد و بهتر شد...یجورایی طعم زندگی و طراوت و شادابی رو تو این پست حس میکنم...موفق باشی..خدا یار و همراهت!

اینهمه تعریف مال من بود؟
مرسی
کلی ذوقیدم بخدا
خوشحال شدم که نظر گذاشتی عزیز

فریناز جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:18 ق.ظ

برو که همه رو سر کار گذاشتیا

به جان تو که میخوام دنیاش نباشه فریناز دچار دوگانگی شدم

محمدرضا جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:58 ب.ظ http://mamreza.blogsky.cm

سلام
خدا برا مامان و باباش و البته عمه مجازیش حفظش کنه

ایشالله

مهدی جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:59 ب.ظ http://abr-e-khakestary.blogsky.com/

سلام.مبارکه مبارکه مبارکه...انشالا سالم وسلامت باشه و عمه دوست باشه

سلام مهدی عزیز
ممنونم از تبریک و حضور پُر انرژیتون

پیمان اسحاقی شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:39 ب.ظ http://ruzayeman.blogsky.com

واااااااااای پسر دایی گوگولم
این هفته میرم پیشش

از طرف من ببوسش پیمان
خوش به حالتـ

تارا دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:59 ق.ظ

وای این بچه چه ناسه!
و همینطور چه خوشبخت که یه عمه ی مجازی مثل شما داره
ما یه عمه ی واقعی داریم که... .
مبارک باشه

به به دوست یگانه خانومِ گل
تارای عزیز
خوبین شما؟!
بله من عاشق بچه هام
ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد