خدا بزرگه!

خدا بزرگه!

حتی در دلتنگی ها اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا
خدا بزرگه!

خدا بزرگه!

حتی در دلتنگی ها اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا

تقصیر من چه بود که برادر نداشتمـــ...

 

روضه خوان نیستم شعر هم نمی دانم اگر خواندید و دلتان شکست و اشکی گریخت از دیدگانتان این بنده ی سراپا تقصیر را هم از دعای خیرتان فراموش نفرمایید

ظهر عاشورا و خواهری که دنبال برادر از کنار تن های بی سر عبور می کند و ناگه از جسم چاک چاکی فریاد می آید:خواهرم بیا برادرت منم       و زینب وحشت زده با برادر سخن می گوید 

آبی که تر نکرد لب تشنه ی تو را
حالا نصیب خاک مزارت شده اخا


دیروز بود؟ همینجا سرت شکست؟
اینجا دل من و پدر و مادرت شکست


دیروز بود که به گودال رفتی و ...
از پشت، نیزه خوردی و از حال رفتی و ...


از تل زینبیه رسیدم که وای وای ...
بالا سرت نشستم و دیدم که وای وای ...


نیزه ز جای جای تن تو در آمده
حتی لباسهای تن تو در آمده


جمعیتی که بود به گودال جا نشد
یک ضربه و دو ضربه...  ولی سر جدا نشد


دیدم کسی حسین مرا نحر می کند ...
آقای عالمین مرا نحر می کند ...


من را ببخش دست به گیسوی تو زدند ...
من را ببخش چکمه به پهلوی تو زدند ...


فرصت نشد ز خاک بگیرم سر تو را
فرصت نشد در آورم انگشتر تو را ...


می خواستم ببوسمت اما مرا زدند
ناراحتم کنار تو با پا مرا زدند ...


بین من و تو فاصله ها سد شدند - آه
با اسب از روی بدنت رد شدند - آه ...


در شهر کوفه بود که بال و پرم شکست
نزدیک خانه ی پدریّ ام سرم شکست ...


وای از عبور کردن مثل غلام ها
وای از نگاههای سر پشت بام ها ...


باور نمی کنی که سرم سایبان نداشت؟!
در ازدحام، محمل من پاسبان نداشت؟! 

تا شهر شام رفتم و معجر نداشتم
تقصیر من چه بود؟ برادر نداشتم ...  


 پی نوشت مریم:به یادتون هستم... اما  چه کنم که روحی داغون و آشفته نمیگذارد باشم... دلم برای همه تون تنگ شده... چه اونایی که به یادم بودین واحوالم رو پرسیدین چه اونایی که ... بگذریم 

دعا یادتون نره... 

یا علی

نظرات 17 + ارسال نظر
محمد مهدی پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:54 ب.ظ http://mmbazari.blogfa.com



سلام

التماس نور ...

جعفری نژاد پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:48 ب.ظ

سلام

خوبی آبجی خانم

نشنوم از روح خسته و آشفته و این قسم کسالت ها ... خستگی به دور خانم

اعتراف می کنم مراسم شهر شما رو خیلی بیشتر از تهران می پسندم شاید چون احساس می کنم تکلف کمتری دارد و اصالتش حفظ شده

در هر صورت ملتمس دعا هستیم خانوم

مقداد پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:17 ب.ظ

عزاداریا قبول باشه ایشالا که زود میای

حبیب... جمعه 3 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:34 ق.ظ http://tekehayedel.mihanblog.com

سلام...
میان این همه نیزه که رو به پایین است
صدای زینب کبری ست که میرود بالا...
دستتون دردنکنه خیلی قشنگ بود،انشاءا...حالتون به میشود التماس دعا...

زیتون (تغذیه اعصاب) جمعه 3 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:15 ق.ظ http://zatun.blogsky.com

علیرضا جمعه 3 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:54 ب.ظ http://www.ghasedak68.blogfa.com

شعر قشنگی بود......ساده و در عین حال برای خودش عزاداری کاملی بود......
التماس دعا خیلی...

مشتاق جمعه 3 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 04:20 ب.ظ

سلام
فقط اومدم بگم خیلی تو این سفر بیادتون بودم و دعا کردم...
انشاا.. در این ایام عزاداری هم دعاگو خواهم بود..
ضمنا اولش گیج شدم اینجا..تغییراتی کرده بود..لیالی؟..
التماس دعا

مرضیه شنبه 4 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:26 ب.ظ http://sandoghcheyeraz.blogfa.com

بَعضی اَشکها هَستَند ، نـِصفـِه شَـبی . . . ، بـی دَلیل . . . ، بـی بَهانـِه . . .

عَـجـیـب آدَم را آرام می کـنـند


....خوشحال میشم به وبم بیای...

محیا سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:17 ق.ظ http://rooja.blogfa.com/

سلام

نگین چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:54 ق.ظ http://zem-zeme.blogsky.com

نازنین زینب چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:06 ق.ظ http://zendegikon.blogsky.com

سلام عزیزم
قربون اون دل پاک و مهربونت
ایشالا همه دعاهات مستجاب بشه
هرجاهستی خوب و سلامت باشی

[ بدون نام ] چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 06:41 ب.ظ

تقصیر من چه بود که برادرم را...:(

فریناز چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:13 ب.ظ

میشه یکی بگه مریم کجاس؟؟


فریناز چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:16 ب.ظ

میشه بیای بگی چرا
چرا اینجا اینطوری شده؟

اون مریم چی شد؟
کجا رفت؟

مریـــــــــــــــمی!

تیراژه پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 07:40 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

سلام مریم جان
امیدوارم این روزهای نا آرامی ات هر چه زودتر تمام شود و دریای وجود ارام بگیرد و نجواهای شبانه ات نغمه ی شور و شوق داشته باشند..مواظب خودت باش رفیق جان

دعوتی از بلوغ جمعه 10 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 07:32 ب.ظ http://blugh.ir

با سلام
رابطه گریه برای امام حسین (علیه السلام) و منحنی آفرینش انسان!!!
را در بلوغ مطالعه بفرمایید.

ستوده پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:24 ب.ظ http://sootoodeh.blogsky.com

سلام مریم جان خوبی خانمی .
انشالله که عزاداری هایت مورد قبول امام حسین قرار بگیره .
برایت دعا میکنم مواظب خودت باش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد