خدا بزرگه!

خدا بزرگه!

حتی در دلتنگی ها اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا
خدا بزرگه!

خدا بزرگه!

حتی در دلتنگی ها اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا

کمی هم خنده...


یارو:قد 2 متر و نیم

وزن 140
بازوش دور کمر من
فاقد هرگونه چربی
تو تلوزیون اومده میگه توصیه من به جوانا اینه که از مکملها استفاده نکنند.
خودت آخه با نون و پنیر اینجوری شدی:|

***************************************

قایقی خواهم ساخت, خواهم انداخت به آب .... !
قایقم سوراخ خواهد شد ... دست به شنا خواهم زد ... خسته خواهم شد ... کوسه مرا خواهد خورد ... !خــــُــــ چه مرضی هست؟؟
بمونم تو خونه بهتر نیست سهراب...؟

***************************************

طرف ﻋﮑﺴﺸﻮ ﺭﻭ ﭘﺎﮐﺖ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﻨﺪﺍﺯﻥ ﻫﻤﻪ
ﺳﯿﮕﺎﺭﻭ ﺗﺮﮎ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺗﻮ ﭘﺮﻭﻓﺎﯾﻠﺶ
ﻧﻮﺷﺘﻪ: ﺑﻪ ﻣﻦ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﻧﺸﻮ ﻣﻦ ﻣﻮﻧﺪﻧﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ :|
یعنی اعتماد به نفسه تورو خر داشت الان سلطان جنگل بود

****************************************

واکنش زنها بعد از نگاه شوهرشون :
زن اروپایی : عزیزم این نگاهت رودوست دارم ..
زن ایرانی : چیــــــــــــــه ؟! بیا منو بخـــــــــــور بازخونه ننت اینابودی چیزیادت دادن...

****************************************

مـــــــــــــا دهه شصتی ها خیلی زجر کشیدیم, اذیتمون نکنید ؛ سر به سرمون نزارید , گناه داریم....من حتی یادمــه ده دوازده سال پیش یه سری از هم سن سالای خودم برا مخ زدن یه دختر , یه چسب میزدن به دماغشون..!
به سوی ِ همین چراغ اگه دروغ بگم.... :|

****************************************

یکی از آشناها تلوزیون ال سی دی خریده بود
بهش گفتم مبارک باشه ال سی دیه یا ال ای دی ؟
گفت نه بابا ال جیه الجـــــــــــــــــی :|

******************************************

بگذار لبانم را به گناه بوسیدن لبانت آلوده کنم !
( رمئو به ژولیت )
.
بینید کصافط چطوری داشته مخ میزده :))

*******************************************

میگه : تـیـلـیـد
میگن ظهر ناهار چی میخوری
میگه : تـیـلـیـد
میگن شام چی می خوری
میگه : تـیـلـیـد
میگن اصلا ولش کن اوقات فراغتت رو چیکار می کنی
میگه میشینم نون خورد می کنم واسه تـیـلـیـد :)))

********************************************

دختره زنگ زده 118 به یارو میگه شماره خدمات ایرانسل و لطف میکنید؟یارو میگه 937هفت میلیون....خواهرم میگه به ریال؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اپراتور ~~>
خدمات ایرانسل ~~>
همراه اول ~~>
من ~~>

*******************************************

دخـتــــــر گـلـــــــم چیـست ؟
واژه ای است که مادران از آن برای بهره کشی از فرزندان خود در انجام کارهایی از قبیل
جارو برقی کشیدن طی کشیدن وظرف شستن و گردگیری حال و پذیرایی واز همه مهمتر شستن سرویسهای بهداشتی استفاده میکنند :)))

*******************************************

بچگیا تفریحم این بود که وقتی جوراب پوشیدم، پامو روی فرش بکشم و به یه نفر دیگه دست بزنم تا جرقه بزنه!!!
شما هم از این کارا میکردین؟؟ :دی

******************************************

بیرون بودم زنگ زدم به مامانم میگم مامان شام چی داریم ؟
مامانم میگه یکم گوشت گذاشتم برات بیرون
یه لحظه حس کردم گربم !:|
منظورش این بود یه تیکه گوشت از فریزر گذاشتم بیرون یخش اب بشه برات یه چیزی درست کنم :|

*******************************************

اینائی که همیشه کلید دارن اما زنگ میزنن و
آسایش آدمو بهم میزنن
همونائی هستن که هر سری میرن حموم
بعدش میگن اون حوله منو میاری ؟:|

*******************************************

من میخوام بدونم اونیکه داشت ذبان فارثی رو اخطراء میکرد... اون روض اول چی شد که تسمیم گرفط غورباقه "ق" اولش غاف باشه و "غ" دومش قین ... قلت املایی داشت؟ نداشت جون خودم...

*******************************************

عمو زنجیرباف جان! ضمن عرض سلام و خسته نباشید جهت زحمات بی دریغ شما بزرگوار... یک گلگی داشتم خدمتتون... شما که اینهمه زحمت کشیدی زنجیر ما رو بافتی... پس چرا پشت کوه انداختی؟!!!.... مشکلتون دقیق چی بود؟... مرض داشتید اونهمه زنجیر بافته شده رو پشت کوه انداختید؟!!!!!

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

پی نوشت: مگه قراره هی غم باشه و گریه...نفرین باشه و غم... نمیشه یه کم بخندیم؟...شاد باشیم و دیگرانو توو این شادی سهیم کنیم؟... هان؟... بخندید تا دنیا به روتون بخنده


++ما یه رسم خانوادگی داریم اونم اینه که وقتی سفره غذا رو پهن می کنیم، یا آب میاریم لیوان نمیاریم، یا لیوان میاریم آب نمیاریم …

این رسم در کل فامیل ما هستش و نسل به نسل منتقل میشه ؛ کلا خود درگیری داریم !
نظرات 27 + ارسال نظر
طهورا دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:23 ب.ظ

اول

ای جانم

طهورا دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:27 ب.ظ

سلام مریمی لبخند همراه همیشگی لحظه هایت باد ...

سلام عمه
ممنونم
خووندین همه رو کدومش جالبناک تر بود؟

طهورا دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:29 ب.ظ

میگم این نیگاه زن و مردِخعلی باحال بود

خودمم کلی خندیدم
راسته واللا

طهورا دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:33 ب.ظ

مریمی این رسم خونوادگیه هم شوخی بود
حالا خوبه چای آوردنت این جوری نیست

نه بخدا عمه جدی بود
همیشه نون می پره ته گلومون اما یا آب هست لیوان نیست یا لیوان هست و آب نیست...
نه دیگه الان مث یه خانم متشخص اصیل ایارنی چایی دم می کنم
میخواین یه بار بیاین خونه مون امتحان کنیم

بانوی اُردیبهشت دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:43 ب.ظ http://zem-zeme.blogsky.com

دخـتــــــر گـلـــــــم چیـست ؟
واژه ای است که مادران از آن برای بهره کشی از فرزندان خود در انجام کارهایی از قبیل
جارو برقی کشیدن طی کشیدن وظرف شستن و گردگیری حال و پذیرایی واز همه مهمتر شستن سرویسهای بهداشتی استفاده میکنند :)))



+ وای خدا ینی من همیشه همین بحث رو دارم با مامانم!
بهش میگم حاضرم نگی نگین جان، ولی میام همه کاراتو میکنم!
چون میدونی.. واقعا حس میکنم دارم خر میشم اون لحظه!
اینو جدی گفتم به جون خودم!

به من میگه مریم جونی... مامان قربون اون دست و پای بلوریت
بدو برو این کار رو انجام بده
ولی نگین حاضرم تموم کارای خونه حتی دستشویی رو بشورم ولی شیشه دستمال نزنم
وای آخرش یه گوشه اش لکه میگیره

بانوی اُردیبهشت دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:44 ب.ظ http://zem-zeme.blogsky.com

اون رسمی که تو گفتی تو خون ی ما هم هست!

ینی آرزو دارم یه بار از سر سفره بلند نشم!
معده م به گریه میفته بقرآن!!!!

آی گفتی...
حالا شده هم برای لیوان بلند میشم هم برای آب
وای که اعصابم داغون میشه

آوا سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:43 ق.ظ

سلام گل مریمی

خوب این موضوع واسه همه پیش میاد
خسته میشیم خوب ..همش کار و کار و کار

سلام آوای خوش
خوبی؟
پایان نامه خوبه؟
خسته که میشیم هیچ دلخسته هم میشیم که از همه بدتره
ایشالله که همیشه دلت شاد باشه و لبت خندون

گلسا سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:42 ق.ظ http://golsa70mahdiyar.blogfa.com/#up

سلام
زیباس نوشته هاتون ، لحنتون ، فکرتون و...
با یه عالمه دلیل لینک شدید !
خوشحال میشم اگه وبلاگ تازه نفس منو هم یاری برسونید

سلام گلسای عزیز
چقدر دلیل...
مرسی عزیزم
چشم

محمد مهدی سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:53 ق.ظ http://mmbazari.blogfa.com



سلام

ممنونم پست جالبی بود ... کلی حندیدم ... ممنون

سلام جناب بازاری عزیز
خوشحالم باعث شدم گل لبخند رو لبتون شکوفا بشه

ر ف ی ق سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:05 ق.ظ http://www.khoneyekhiyali.blogsky.com

... استخدام ِ رادیو لو ژی می شه
مریض میاد جواب ِ عکسشو بگیره
... بهش می گه :
قفسه سینت اِشکسته بی ، ولی خوم با فتوشاپ درستِس کردُم
که دکتر نفهمه

هشت بار بگو ساندویچ و این کامنت را برای هشت نفر بفرست
شب خواب ِ پیتزا می بینی
کوتاهی نکن یک نفر کوتاهی کرد خواب ّ تیلید دید

نشسته ام کجا !؟
کنار ی چاهی که تو برایم کندی و
عمق ِ نامردیت را اندازه می گیرم

سلام بر مریم عزیز
واقعا انرژی گرفتم از پس ِ خنده هایی که هدیه کردی
سپاس

فتوشاپ... :-خخخخخخخخخخخخخ
وای چقد خندیدم
ممنونم ر ف ی ق مهربان بلاگستان
شما هم انرژی مثبت ساطع کردید و ما هم کلی خندیدیم

ریحانه سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:53 ب.ظ

خخخخخخخخ ! ! !
عالی بود مریمی . . . مهیج انگیز ناک شدم
البته یکمش تو فیس دیده بودم ولی خعلی باحال بود. . . مرسی


مهیج انگیزناک خخخخخخخخخخخخ
سلام ریحونی
خوشحالم که می خندی...همش نگرانت بودم گل نازبو خانوم
خواهش میشه

حسین سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 02:08 ب.ظ http://yadgaredoost.blogfa.com

سلام
ممنون اینم لازمه دیگه
خندیدم کلی

سلام
زندگی نیمی به غم و نیمی به لبخند گذشت
اما من در خواب بودم لحظه های گذرای لبخند
خوشحالم کلی

مهرداد سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:59 ب.ظ http://kahkashan51.blosky.com

گردگیری کردی تاقچه ی دل را
سالهاست عبوس ترین قاب عکس ها هم پای ماندن نداشتند !!
...............سلام مهردانه
همواره شاد بودنت آرزوی من است ...

گردگیری دل را چ کنم برادرم؟
سالهاست که غبار غم و تنهایی بر قاب دلم نشسته و من...
سلام مهردادی
ممنونم
من امیدوارم همیشه شاد باشی و سرحال

آوا سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:39 ب.ظ

سلام گل مریمی
چقدر وجود تو آرامش بخشه...
دلم می خواد هر وقت تونستم واست کامنت بذارم ...
اینجا رو دوس دارم

سلام آوای خوش
ممنونم خانومم
منم از بودن در کنار تو خوشحالم
اینجا متعلق به توئه و به قول دایی فرداد خونه خودته راحت باش
اما من تو رو بیشتر از اینجا دوست دارم

فریناز سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:40 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

اون کلیدو حمام خود داداش منه:دی

خدایی خیلی باحال بودن
خیلیاشو دوست داشتم
یعنی همشو کلا دوست می داشتیم

مرسی مریمی

خوش به حال تو که فقط حوله اس
من داداشم یه سر میگه حوله... بعد داد میزنه شامپو... بعد میگه لیف...بعد صابون...
همینطور برو تا آخر
بعضی وقتا میرم جلو در حموم مث این گارسونا لیست میگیرم و وسایلایی که نیاز داره رو براش جمع می کنمو یه بارکی میبرم
خواهش می کنم فرینازم

آوا چهارشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:02 ق.ظ

قربونت برم
من که اول گفتم وجودت آرامش بخشه
یعنی دوست داشتنی هستی دیگه...
گل مریمی
واسم دعا کن پایان ناممو خوب ارائه کنم ...
خیلی استرس دارم...
از جمع اساتید وحشت دارم.. دعا کن اونجا که رفتم اصلا مشکلی نداشته باشم..

فدای تو
مرسی...کلی آب شدم آخه...
میشه من یه چی بگم آوای خوش؟
خو میگم...
ببین من حس می کنم پایان نامه ات کامله و بی نقص...
فقط استرس تو از حضور اساتیده
از همین حالا تمرین کن اینی که میگم بهت
تو به این فکر کن که قراره قیامت بشه و جلو خدا باید پایان نامه زندگیتو ارائه بدی.... اونوخت باید بترسی یا الان که این اساتید در برابر عظمت خدا هیچن؟
درست نمیگم؟
با خودت بگو که اینا خدا نیستن من ازشون بترسم... یا مثلا بگو امام زمان که جلوم ننشسته که بترسم و نتونم حرف بزنم
اینام یه روزی مث تو مث من دانشجو بودن و تز ارائه دادن و الان به اینجا رسیدن
از اول که استاد به دنیا نیومدن
به خودت سخت نگیر... کمی استرس خوبه اما نه اونقدر که ارائه پایان نامه و دفاعیه ات رو دچار مشکل کنه
باشه خانومی؟
من منتظر خبر موفقیتت میمونم

خاطره چهارشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:28 ق.ظ

اینجا کمی نه...بسی خنده موجودبوده که ما غافلیده بوده بودیم،ازان
کلاخوشمان امدمریمی
سلام علیکم ورحمت ا...

من حتماً باید تو رو اجبار کنم و زنگ بزنم و خواهش کنم تا بیای دختر؟
علیک سلام
خوبی؟
خوشی؟
چ خبرا؟

سایلنت چهارشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:40 ق.ظ

خداییش سومی و آخری خدا بود
رسم خانوادگیتون منو کشته!!
حالا من همیشه یا سس میارم یا سالاد!!!!

قیافه اش؟آره خیلی بامزه اس
این که بدتره
اونهمه زحمت بکش سالاد درس کن اونوخت یادت بره بیاریش سر سفره

آوا چهارشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:24 ق.ظ

حق با توئه گل مریمی
حالا تو هم واسم دعا کن ...
ممنون میشم

بله که حق با منه...
اگه قابل باشم چشم آوای خوش
خواهش می کنم

فاطمه شمیم یار چهارشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:33 ق.ظ

سلام مریم جان
ممنون...خوب بود..
حق با توئه..غم و شادی تو این دنیا درهمه ..و اتفاقا باید بیشتر از شادی ها گفت تا بار ناخوشی ها سبک تر شه...
...در مورد رسم تون ما هم داریم اما نه به این سفت و سختی..

سلام خانوم معلم عزیز
خواهش می کنم قابل نداشت
میگه بزن بر طبل بی عاری که آنهم عالمی دارد
نه بابا مال ما خیلی سخت و سفت تر از ایناس اصن یه وضی

خاطره چهارشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 03:15 ق.ظ

دیگه اینجوریاست دیگه برای اینکه خاطره بیادبایدزحمت بکشی
ماخوشیم وقتی شمارو خوش میبینیم
مازدیم رورسم شما کلااب ونمک ولیوان یادمون میره،حالااین پاس میده به این اون پاس میده به اون که پاشوتوبیار

لحن صدای قشنگت توو گوشمه خانومی
داشتم فکر میکردم چقدر برای مجری برنامه کودکان مناسب
بخدا جدی میگم
آب و نمک و لیوان
نه ما وقتی یکی غذا ته گلوش بمونه تندی همه شیرجه می برن طرف یخچال

سارا.ا چهارشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 05:18 ب.ظ http://www.parvaneyeshogh.blogfa.com

سلام مریم عزیز
آفرین خودشه این خندهه معجزه ها میکنه
ممنون گلم.
ایشالا خنده بشه دوست همیشگی صورتتچی گفتم به به

سلام سارا جان
خنده بر هر درد بی درمان دواست عزیزدل
خواهش میشه
دوست همیشگی که نه...ممکنه رودل کنم...اما بعضی وقتا هم باشه خوبه

سارا.ا چهارشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 05:19 ب.ظ http://www.parvaneyeshogh.blogfa.com

اپم

امیرحسین... چهارشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 06:16 ب.ظ http://afrand2.blogsky.com

سلام
باحال بود. این عصر دلگیر خنده کاشتی رو لبامون

علیکم سلام
این عصر دلگیر مال جمعه اس امیرحسین امروز چهارشنبه بودا

وفا(امید) پنج‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:50 ب.ظ http://www.rozegarejavani.mihanblog.com

رسمتون کشوریه...

آره فکر کنم
توو این پست بهش پی بردم و امیدوار شدم
واللا بقرآن

خاطره جمعه 24 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:33 ق.ظ

قربونت برم که قشنگ میشنوی...
اتفاقادارم میرم کلاسای گویندگی،عاشق این کارم،دعام کن!
دیدی چی شد داشت یادم میرفت،سلام مریمی.تعریف کردی ذوق زده شدم

فدای تو!
جدی؟...مشهور شدی رفت....یه امضا به من میدی؟
علیک سلام خانوم گوینده

سرزمین آفتاب یکشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:11 ق.ظ

سلام
با پست قبلیت که پر از جوک و عکسای اون خرس در حال رقص بود خیلی خندیدم

ممنون

علیک سلام
پست قبلی که میشه همین پسته که باعث شده داداش دلنازک من بخنده
خواهش می کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد