خدا بزرگه!

خدا بزرگه!

حتی در دلتنگی ها اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا
خدا بزرگه!

خدا بزرگه!

حتی در دلتنگی ها اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا

ایران به سوگ نشست


گذشتم از هوایی ، بریدم از جهانی

به تو رسیدم از تو، به مرز مهربانی

 

کجا بدون اسمت، غریبگی نکردم

کجا پناه من شد، ازین همه نشانی

 

فلات آفتابی ،در این هوای ابری

بهشت عاشقانی، دراین جهان فانی

 

تو کوه و دشت و صحرا، تو آفتاب و دریا

تو جویبار و باران، تو باغ زنده گانی

 

تو ای بهشتم ایران، چو آفتاب و باران

به خنده می نشینی، به گریه می نشانی

 

تو می درخشی از دل، چو ماه ،ماه کامل

به میل دوستانی ، به رغم دشمنانی

 

وطن پناه ما باش ، درین غبار مسموم

درین هوا که از نو، گرفته ایم جانی

 

مگر زبان آتش ،نشیند از دعایی

مگر دعای خیری براید از دهانی


پی نوشت:این شعر زیبای عبدالجبار کاکایی عجیب با حال اینروزهای من عجین شده... این روزها که در گوشه شمال غربی کشورم هموطنانم غرق در خون و خاک... روزه هایشان را با اشک افطار می کنند...اینروزها که قسمتی از تنم... وطنم... لرزید، قسمتی از دلم ایرانم مُرد؛ آذرم به خون نشست، آذرم به خون تپید


بعداً نوشت:اگر میخواهید در این ماه عزیز قدمی برای رضای خدا بردارید اینجا را مطالعه بفرمایید

نظرات 21 + ارسال نظر
شبنم یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:37 ب.ظ http://seven-stones.blogsky.com



من دیروز که شنیدم قلبم داشت میومد تو دهنم . دوستام توی تبریز هستن و میگفتن اوضاع تبریز خرابه . خیلی دلشوره داشتم . تا اینکه ازشون خبر گرفتم فهمیدم تبریز خدارو شکر اتفاق بدی نیوفتاده .









من صبح از خواب بیدار شده بودم که مامنم بهم خبر داد
البته پریروز بود فکر کنم...
گفتم لاقل بذار چشمام باز بشه بعد خبر به این تلخی رو بده
آره منم شنیدم تبریز زیاد اتفاق بدی نیفتاده

بیا براشون دعا کنیم نسیم جان

بسامه یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:10 ب.ظ http://tangooo.persianblog.ir/

سلام مریم جون...
واقعا خیلی تلخه...
متاسفانه ثدا سیما یاری نمی کنه.. و اصلا خبر رسانی خوبی نداریم.. دعا کن به همین جا ختم بشه...

سلام عزیزم
تلخ مال یه لحظه اشه
فکر کن توو این بلبشوی روزه و گرمای تفدیده آواره خیابون بشی
منم باهات موافقم... اتفاقا برام جای سئواله که چرا صدا سیما هیچ خبری هیچ عکس العملی اونجور باید و شاید نشون نمیده

مادمازل شرور یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:33 ب.ظ

دعا کنید واسمون
واقعا خیلی سخت گذشت
دیشب هیشکی چشم رو هم نزاشت
خدا خودش کمک کنه گفتن بازم ادامه داره

سلام مادی جون
بخدا که همه اش فکر و ذکرم شده جریان زلزله شما...
دیشب تموم ایران چشم رو هم نذاشت که... شب قدر بود دیگه
ایشالله که همه چی ختم به خیر میشه
نگران نباش
مراقب خودت هم باش

محمدآقایی یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:02 ب.ظ http://mohammad-aghaiy.blogsky.com/

من مونده ام واسه چی خدا اینجوری امتحانمون میکنه؟؟؟
چه خانواده هایی که با این امتحان خدا کانون گرمشون از هم پاشیده نشد....
والله مونده ام حکمت این کار چیه.....

سلام محمد جان
حرفت متینه و من هم پاسخی ندارم تا بگم بهت
فقط اینو میدونم که کار خدا بی حکمت نیست...

محدثه یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:23 ب.ظ http://shekofe-baran.blogsky.com/

خیلی وحشتناکه!

وحشتناک مال یه لحظه اس محدثه جانم
فکر کن الان مجبوری با همشهریات از ترس جونت توو پارک سر خیابونتون افطار کنین روز رو شب و شب و روز کنین
آواره و معلق... چ حسی بهت دس میده؟

سایلنت دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:01 ق.ظ http://no-aros.blogfa.com/

منم از وقتی شنیدم خیلی ناراحت شدم..

غم داره عزیز من
داغش اونجا بیشتر بر دل میشینه که صدا و سیما لال شده

مهرداد دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:04 ب.ظ http://kahkashan51.blogsky.com

پرستو لانه زد بر طاق هشتی
کجا ماندی تو ای مرغ بهشتی
همه مرغان به شهر خود رسیدند
تو تنها ای قناری برنگشتی......
.................................
سلام مریم خوش قلب
منم از همین پنجره به تمام بازماندگان این مصیبت تسلیت عرض میکنم...

تو تنها ای قناری برنگشتی
سلام مهردادی
ممنونم داداش گلی مهربونم

ر ف ی ق دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:17 ب.ظ http://khoneyekhiyali.blogsky.com

مویه های بلند
آوارهای ریخته بر جسم
با اندوهی
ملال انگیز
زخم می زنند
بر قلب هایمان

زنگِ ساعتِ خانه ها
از نفس افتاده

بگذار به یاد ِ روزهای گذشته بگریم

سلام بر بانوی احساس و مهربانی ، مریم عزیز

زنگ ساعت خانه ها از نفس افتاده
دیگر ساعتی نیست تا با دینگ دینگش سحرهای رمضان را بیدار شوند
چشمهای همیشه بیدار
دیگر نیست پدر، مادر ، برادر ، خواهرم تا با هم کنار سفره افطار لبخند را به هم تقدیم کنیم
سلام بر رفـ ـیـ ـق شفیق بلاگستان

[ بدون نام ] دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:45 ب.ظ



سلام

از اینکه با حضورت ساغر تهی میکده را لبریز احساس و محبت نمودی بی نهایت سپاسگزارم ...

اینکه گفتی قسمتی از دلم ایرانم مرد ... خیلی تلخ بود و دردناک ...

علیک
آخه وقتی نه اسم گذاشتی نه آدرس وبلاگ من از کجا بدونم کجا حضورم مثمر ثمر بوده؟؟؟

طاها دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:56 ب.ظ http://dastanakeman.mihanblog.com/

سلام
همیشه و هر لرزه ای برایم پر از درد است و یادآور روزهای تلخ،از وقتی کودک بودم زلزله را به یا دارم که در پی اش همیشه اندوه است.کاش دل زمین قرص بود،کاش عاشق نبود و دلش نمی لرزید...

خدا به همان سان که مرگ می دهد،امید می دهد.امیدوارم روزهای سبز آذربایجان به زودی فرا رسد

سلام طاهای عزیز
همیشه در پی هر لرزه ای غمی عمیق نهفته است
لرزش دل وقت دیدار یار و غم بعد از جدایی
لرزش دستان مضطرب وقتی منتظر نشسته و یار نمیرسد
لرزش زمین و آوارگی های بعد از آن
کاش هیچوقت زمین عاشق نشود

belladona دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:07 ب.ظ

سلام مریم جونم
خدا بهشون صبر بده من به شدت از زلزله می ترسم خیلی بده که حتی نمی تونم یک لحظه ی حال و روز اونا رو خوب و خوش کنم. خدا کمکشون کنه

سلام عزیزدل
خدا بهشون صبر، خونه، خوراگ، پوشاک، ... بده
خیلی سخته خیلی سخت

bahar سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:08 ق.ظ http://staminofen.blogfa.com

نامه هات را بی نشانی،
به باد بِدِه
می رساند.
خانه ام بر باد است!

رضاکاظمی

سلام گل همیشه بهارم
خانه ام بر باد است
خوبی تو؟

نازنین زینب سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:34 ب.ظ http://zendegikon.blogsky.com

خیلی ناراحت کننده ست خیلی

سلام زینبی
بخدا که هیچکس مگر آنهایی که قبلا این بلا رو دیده باشن درکشون نمی کنن
به دریا رفته می داند مصیبت های طوفان را

محمد مهدی چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:42 ق.ظ http://mmbazari.blogfa.com



سلام

ببخشید که در کامنت قبلی در همین پست یادم رفت که آدرس و اسم بذارم ...

منظورم وبلاگ میکده بود .

خواهش می کنم

طهورا پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:16 ق.ظ

زمین که در گوشه ای لرزید ...و دل مانیز همچنین از داغ عزیزان همچنان می لرزد ...مریم جان و دل بچه های فلسطین سالهاست از صدای حمله نامردها می لرزد ...دلم روی گسل قرار گرفته ....

سلام عمه جانم
خدا نکنه دلتون روی گسل بیفته
با دل مهربونتون برا یهمه اونایی که در سختی و ناامنی زندگی میکنن دعا کنین

پیراشکی پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:04 ق.ظ http://i-and-my-love.blogsky.com/

خدا به بازماندگانشون صبر بده
خیلی دلم میخواست میتونستم و میرفتم اونجا
------------------------------
شرمنده مریم جون دیر به دیر بهت سر میزنم.
زندگی و هزار مشکلات...

سلام خانوم گلم
همه یه طورایی دلشون میخواد کمک کنن، منم دلم میخواست کنارشون باشم اما حیف...
دشمنت شرمنده تا باشه ازین زحمتا و پذیرایی از مهمون عزیز

آلما پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:05 ب.ظ http://www.alma606.blogfa.com

سلام خوبی عزیز؟ :)من خودم آذری هسم همین دو رو ور تبریز

تا همین دیشبم زلزله روحس کردیم برا زلزله زده هام واقعن ناراحتم:(

سلام آلمایی
وای خدای من باید حدس میزدم که آذری باشی
امشب با مامان و بابام وداداشم داشتیم برنامه سفر رهبر رو به اونجا نگاه میکردیم مامانم یه ریز گریه کرد.... بابا هی لب برچید... داداشم هم بغض کرده بود
منو میگی که هیچی نگم بهتره
خدا کنه همه چی زود تموم بشه خانومی

آلما پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:32 ب.ظ http://www.alma606.blogfa.com

از کوجا معلومه آذری ام؟
آره خدا کنه زود تموم شه ایشالا ، آقا رم دیدیم اصن حالم تغییر کرد

جوجه اردک زشت جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:12 ب.ظ

سلام

سلام به روی ماهتون داداش

سحر جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:24 ب.ظ http://acnc.mihanblog.com/

سلام .
آرزوی صبر میکنم براشون
.
درود بر تو که ..
تو که اینقد مهربونی.

سلام سحری
وای عزیزدل تو کجایی؟
من کجا و مهربونی کجا؟

سرزمین آفتاب شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:57 ب.ظ

سلام
احتمالا این شعر عبدالجبار رو توی وبلاگ یکی از دوستات ندیده بودی همین چند وقت قبل ؟؟؟

به به... گفتم بوی گلاب پیچیده ها
نگو داداش آفتابیمون اومده...
واللا دوست که نه... توو وبلاگ داداش گلیم دیدمش و گفتم تا من اجازه بگیرم و تا اون بخواد تایید کنه یه ماه کار میبره برا همین سرقت مطلب وبلاگی کردیم
به نظر شما ناراحت شده؟~~>
یا تاییدش کرد؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد