خدا بزرگه!

خدا بزرگه!

حتی در دلتنگی ها اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا
خدا بزرگه!

خدا بزرگه!

حتی در دلتنگی ها اتفاقا خدا در آن لحظه ها بیشتر کنار ماست ناز می کند می پرستم چون ترا و دوست می داری مرا

نجوایی سه گانه

دردهایت کی پایان پذیرد ای دل؟!

اولین نجوا:ضربان قلب حکایتی را که برای عمر گذشته تعریف کرده برای عمر نگذشته بازگو می کند با حاصل جمع عمرهای سپری شده هم نمی توان یک لحظه زندگی کرد .
حاصل جمع شبها هم نمی تواند دامن سفید خورشید را به اندازه یک سر سوزن لکه دار کند
زمان حاصل جمع گذشته و آینده است .
بار زندگی را با رشته عمرم به دوش می کشم حالا دنیایی داری با شناسنامه ا ی کهنه و پیراهنی پر از پونه و پروانه های بنفش …باد اگر آمد شناسنامه ام برای او … باران اگر آمد چشم هایم برای او … تنها دعا کن که لای کتاب کهنه را نگشاید تا ببیند این همه سال به هیچ و پوچ و بطالت گذشت 

روزهایم خسته و بی رمق می گذرند و … با خود کودکی های دخترکی را می برند که عجیب داردخواسته و نا خواسته به دنیای آدم بزرگها پا می گذارد … دارد یاد می گیرد کم کم حرف  گوش دهد : پاهایش را بگذارد روی زمین! … کمتر سادگی کند! حواسش بماند که … اینجا مدینه ی فاضله نیست !  دارد یاد می گیرد کم کم زندگی ارزش خیلی چیزها را ندارد ! می شود گاهی وقتها خواسته هایش را نخواهد ! … دارد یاد میگیرد کم کم عاقلانه عاشقی کند… بلند نخندد ... دارد یاد میگیرد که باید بجز درس به آینده مبهم خود نیز بیاندیشد ... دارد یاد می گیرد که باید همیشه یاد بگیرد آنچه را که نمی داند ...

روز تولد من است فردا... 

می  بینی کودک درون من چه امشب شادمان است؟!

با آرزوهایش زمانی خوش بود.

با زندگی ،زندگی می کرد هرروز

و چه سخت گذشت .... آن روزهای من....

تا گذشت و گذشت .... شاید امسال   قلب من.... آرام شود ....

و شاید امروز روز تولد تو هم باشد

تولد من 

یا  تو

شب می شود ... چه غریبم ... شب تولد من ...  

دومین نجوا:باز عالم و آدم و پوسیده گان خزان و زمستان، خندان و شتابان به استقبال بهار میروند تا اندوه زمستان را به فراموشی سپارند و کابوس غم را در زیر خاک مدفون سازند و آنگه سر مست و با وجد و نشاط و با رقص و پایکوبی با ترنم این سرود طرب انگیز نو روز و جشن شکوفه ها را برگزار می نمایند

وه... چه افسانه ی زیبایی… زیباتر از واقعیت .. راستی مگر هر شخصی احساس نمیکند که نخستین روز بهار گویی نخستین روز آفرینش است؟

دلتان به نور لطف خدا منور ، مشام جانتان به شمیم بهارمعطر

لطف روزگار برایامتان مقرر ، نوروزتان با شادی وصفا و سال جدیدتان مبارک

(سومین نجوا)و اکنون دردلی برای مولایمان : بی تو اینجا همه در حبس ابد، تبعیدند

سالها، هجری و شمسی همه بی خورشیدند

سیرتقویم جلالی به جمال توخوش است

فصلها راهمه با فاصله ات سنجیدند

توبیایی همه ساعتها، ثانیه ها

از همین روز همین لحظه همین دم عیدند

اللهم عجل لولیک الفرج

نظرات 39 + ارسال نظر
سایه یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:11 ب.ظ http://shadowplay.blogsky.com/

سلام مریم جان

خانومی تولدته؟! چه روز خوبی به دنیا اومدی چه عید خوبی داشتن مامان شیرین با اومدن تو ...با بهار اومدی عزیزم دلت همیشه بهاری باشه ...تولدت مبارک

سلام مامان سایه جانم!
بله تولدمه اما نمیدونم چرا دلم گرفته! ولی خوب میشم زود
چون منتظر یه کادوی خوب از یه عزیز هستم و آخرش رسید دستم
مرسی که اومدین و بودین و تبریک گفتین

بابای مریمی یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:40 ب.ظ

تولدت مبارک بابایی
عجب شبی بود اون شب که تو اومدی
چقدر دلم گرفته مریمی ! چقدر زود گذشت
انگار همین دیروز بود که پرستار اومد و تو رو داد بغلم
و من نا خودآگاه بغض کردم و گریه
و الان باید شاهد رفتنت باشم و دوریت داره عذابم میده
به بابا و مامان سر میزنی دیگه نه؟

سلاااااااااااام
عجب شبی بود یادته بابا؟ من گریه می کردم و تو منو می بوسیدی؟
بعد یه مژدگونی حسابی دادی خانم پرستاره
نه نمیرم هستم بابایی! کجا برم وقتی شماها رو دارم
بی خیال درس و دانشگاه و ادامه تحصیل خوبه؟

ماهان یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:42 ب.ظ

ساااااااااااالـــــــــروز ملی شدن صنعت نفت رو به شما و همه دوستانتون تبریک عرض می کنم
چیه؟ چرا اینجوری به مانیتور خیره شدی؟
خو مگه مناسبت دیگه ای هم هست؟
آهان شب عید هم نزدیکه
اووووووووووم بذار فک کنم
آهان آتیش بازی هم داریم

اینجوری شد قیافه ام
ماهان یه آتیش بازیی نشونت بدم
بی معرفت خان

ماهان یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:44 ب.ظ

آخ چقدر حال میده که مریم رو عصبانی کنی
قیافه شو
اه اه
باشه بابا
داد نزن زشته
الان داره میگه ماااااااااهاااااااااااان
باشه من تسلیم خواهری
تولدت مبارک هزار بار

خیلی لوسی ماهان
من کی داد زدم اخه
آبرومو برد
مرسی عزیزم

ماهان یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:44 ب.ظ

من دیگه رفتم

د برو دیگه

نادیا یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:48 ب.ظ

ما خونوادگی میایم برای تبریک
وای چه شود امشب
یه سورپریز بزرگ در راه است
منتظر باش عزیز دل
علی الحساب تولدت مبارک خوشبوترین گل

وای نادی
چقدر خوش گذشت دیشب
آخ که چقدر باحال بود
مرسی خانومی
فدای مهربونیات

مجتبی یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:57 ب.ظ

اگر تمام شاپرکها را جمع کنم و بخواهم مهربانی ات را همراه آنها وصف کنم باز ناتوان خواهم بود
تولدت مبارک مریم جان

اوه اوه چه احساساتی
مرسی پسرعمو جونم

مجتبی یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:00 ب.ظ

هعی روزگار!!!!!!
یکی نیست تولد خودمونو تبریک بگه
خو عیب نداره برا اینکه عقده نشه خودمون به خودمون تبریک میگیم
مجتبی عزیز و مهربان
پسرعموی گل تولدت هزاران بار مبارک
راستی مریم عجیب نیست تولد هر دومون با هم مصادف شده
البته به قول خودت دقیق با سه سال و سه ساعت اختلاف
واللا عجیبه
بللا عجیبه
مگه نه؟

تولد شما هم مبارک
خوبه؟
عجیب نیست که نیست
چیه مگه آخه؟
نمیدونم چرا متعجبی؟

سعیده یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:04 ب.ظ

عالی بود...
خصوصا اولین نجوا...خیلی قشنگ بود و به دل نشست
..
خو دیگه چی بگم
آها می خواستم یه مناسبتی رو تبریک بگم...
گل مریم بلاگستان روز....روز...روز... روز ملی شدن صنعت نفت پیشاپیش مبارک

چیه مگه؟!

سلام
سوتی تعویض کامنت داریم کیلویی هزار تومن
خو من دیگه چی بگم؟
سعیـــــــــده؟! ای کلک
میگم یه کم دیگه فکر کن شاید یه مناسبت دیگه هم باشه ها
ای خدا من چه گناهی کردم
که تولدم همزمان شده با ملی شدن صنعت نفت؟
هیچی واللا
فقط دل آدمو خالی می کنین

*ღ* بــ ـهــ ــار *ღ* یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:21 ب.ظ http://www.gole-hamishe-bahar.blogsky.com

نجوای اول خیلی قشنگ بود
فردا تولد خواهر منم هست

امیدوارم امسال سالی پر از خوشی و سلامتی داشته باشی عزیزم

خودمم خوشم اومد
تولد آجی عزیز شما هم مبارک
از طرف من ببوسش و تبریک بگو بهش
ممنونم خانم گلم به همچنین

سعیده یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:38 ب.ظ

سلام

علیکم سلام

سعیده یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:39 ب.ظ

همچنان کسی خونه نیست؟

نه خونه نیستیم برین فردا بیاین
فردا منظورم همین امروزه

سعیده یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:40 ب.ظ

آها...
لابد الان خانوادگی دارین ملی شدن صنعت نفت رو جشن میگیرین دیگه...
مگه نه؟

آره بابا کیک گرفتیم این هوا( )
داریم آماده میشیم برای جشن
البته کاش خبرنگاری کسی بیاد فیلم بگیره ببینه ما چقدر ذوق داریم که نفت ملی شده

سعیده یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:42 ب.ظ

بذا فک کنم ببینم مناسبت دیگه ای نبود....
.
.
.
.
.
.
.
.
آها راستی....
راستی داداشت اومده مرخصی
.
.
.
مناسبت دیگه ای که نبود نه؟

نه سعیده تو تا منو دق ندی دست بر نمیداری
خوبه دیشب اینجا نبودم اینا رو بخوونم
وگرنه من فقط حالت افسردگی بهم دست میداد
که چرا یادش نمیاد امروز و امشب چه مناسبتی هست

سعیده یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:43 ب.ظ

بازم خدمت میرسم


(تلاش در جهت بالا بردن تعداد کامنت ها)

تو میتونی خانمی
فدات بشم
تلاشت قابل تقدیره

سایه یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:30 ب.ظ http://shadowplay.blogsky.com/

یه هدیه کوچولو برات گذاشتم . امیدوارم قبول کنی

باز هم میلادت مبارک

قبول کنم؟
باید جانمو بدم برای این هدیه
بخدا کلی شرمنده شدم مهربانم

سعیده یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:55 ب.ظ

دوباره سلام
آیا می دانید چرا تاکنون در این پست به همراه نامم آدرس وبلاگم را درج نکردم؟!؟!؟
نه خداییش می دانید؟

خو نمی دانید دیگه...

بگم؟
نگم؟
بگم

سعیده؟
معما طرح می کنی؟
ای ناقلا

تولدانه یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:24 ب.ظ http://tavalodane.blogsky.com/

سلام مریم عزیز
روز تولدت مبارک
برات آرزوی بهترین ها رو داریم
سلامتی و شادی و خوشبختی هدیه خدا به شما باشد دز این سال جدید
عیدت هم مبارک

سلام
ممنونم از این همه لطف و مهربانی
چقدر طرح زیباییست این تولدانه
تا دوستی ها محکم تر شود و بهانه ای باشد برای به یاد هم بودن

سعیده یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:38 ب.ظ http://taranom-2010.blogsky.com

از اونجایی که دیگه واقعا خوابم میاد و شاید فردا نتونم بیام
بی خیال مردم آزاری میشم...

تشریف ببرید به آدرس زیر کامنتم..

شب خوش

برو بخواب دختر
مگه خوابت نمیاد البته الان دیگه صبحه
سعیده تو ... من ... ای کاش...
یامن تو شهر شما بودم یا تو اینجا بودی
مگه میذاشتم یه لحظه از من دور بشی
فدات بشم خانم گل
بخدا خیلی ماهی... ماهی تو تنگ سفره هفت سین
نه ماه آسمون دل من

خاطره دوشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:01 ق.ظ

سلام عرض شد.توقدم برزمین گذاشتی وخدا به یمن وجود سبزت بهاررا به ما ادمیان هدیه داد...
مهربان مریمم واژه ها کم می ایند وقت گفتن از توتولدت مبارک.
_مهدی جانم دنیا بدجوربه بودنت نیاز دارد،بیا
_جوانه زدن ارزوهایت را درسال جدید ازخداخواستارم،سال نومبارک
بی زحمت سال تحویل منوهم دعا کن عزیز..

سلام
ممنونم از حضورت و از تبریکت
واقعا خوشحال شدم از بودنت
دعا برای ظهور آقا
دعا برای شفای مریضان
دعا برای حاجت روا شدن حاجتمندان
چشم اگر قابل باشم دعایتان می کنم

خدیجه زائر دوشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:39 ق.ظ http://480209.persianblog.ir

تولدت مبارک عزیزم.....امیدوارم تیتر وبلاگت تا همیشه باشه و در پناه سایه سار مهربونیش بمونی

سلام بانو
وای چقدر از بودنتون خوشحال شدم
کاش لایق باشم تا مهمان همیشه وبلاگم باشید
ممنونم عزیز مهربان

ر ف ی ق دوشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:53 ب.ظ http://نkhoneyekhiyali.blogsky.com

بهار
بستر مهر است و
دفتر معرفت
بهار
قصه ی هستی است و
حکایت وابستگی ها و
فراموشی خستگی ها ،
بهاران با تمام رمز و رازهایش
و با تما زیبایی هایش
بر شما مبارک باد
ارادتمند شما ر ف ی ق

بهار نگاه مهربان دوستانی است
که به بودنشان دل خوشیم
سلام بر ر ف ی ق عزیز و بزرگوار
ممنونم از حضورتان و از تبریکتان

مینا دوشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:21 ب.ظ http://www.tabassom-16.blogsky.com

سلام
عیدت مبارک

سلام
عید شما هم مبارک خانم گلم

سارا دوشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:32 ب.ظ http://sm19.blogfa.com

سلام مریم جونم
تولدت مبارک....ایشاالله ک صد سال زنده باشی....
راستی اسفندی هستی پس
من هستم ....منتها گفتم شاید وقت نشه ک تبریک بگم...واسه همین میگفتم پیشاپیش.....راستی خودت ک گویا قراره جایی بری.....کامنت جناب پدر ....درس و دانشگاه....کجا میخوای بری ؟ ما دلمون تنگ میشه....
سال نو مبارک عزیز دلم...ایشاالله سال خیلی خوبی واست باشه مهربون بانو

سلام عزیزدل
مرسی سارا جانم
میخواستم بهت بگم که اسفندی هستم اما گفتم خودت بدونی بهتره
خوشحالم که هستی
نه قرار بود اما وابستگی ها اجازه دوری نمیدن
سال نو تو هم مبارک
سارا جونم خانمی یادت نره برام دعا کنی
فدای تو

فریناز دوشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:39 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

تولـــــــــــــــــــــــــــــــدت با یه دنیا شرمندگی مبارک عزیزدلم

بی نهایت مبارک باد میلاد مهربون ترین مریم دنیا

سلااااااااام
چرا شرمندگی عزیزدل؟!
وای فریناز کاش شمارتو داشتم تا دیشب بهت زنگ میزدم تا می شنیدی صدای دف نوازی بعضیا رو به مناسبت تولد من
هزاران بار با چشماش و با لحن بغض آلودش گفت تولدت مبارک خواهر به همین راحتی
ممنونم عزیز دل ! اما مهربونترین مریم دنیا نیستم این دیگه یه دروغ بزرگ بودا

فریناز دوشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:16 ب.ظ

بیا وبلاگم

http://delhayebarany.blogsky.com/1390/12/29/post-523/

تقدیم به مهربون ترین مریم دنیا

تولدت مبارک عزیزم

چشم قربونت برم
همین حالا اومدم
باور کن الان وقت کردم بیام تو نت
البته یه سری از کارهام مونده!!!!!!!!!!!

مشتاق دوشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:22 ب.ظ

سلام
هر چند در پاسخ کامنت هم سال جدید زو بشما تبریک گفتم ولی لازم دیدم به خونه شما هم بیام و این تبریک را تکرار کنم و ارزوی موفقیت برایتان در سال جدید داشته باشم.
انشاا.. امسال سال ظهور ذخیره عالم هستی باشد.

سلام استاد!
ممنونم برای شما هم مبارک باشه
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم آمین

مشتاق دوشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:29 ب.ظ

ببخشید..
تازه متوجه شدم که باید یه تبریک دیگه هم یهتون میگفتم و اون تبریک تولدتونه!
انشاا.. سالهای سال رو با موفقیت و سلامت سپری کنید

باز هم ممنون
منو شرمنده کردین
خیلی خوشحالم از حضورتون

mahya دوشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:20 ب.ظ http://pinkpuppet-show.mihanblog.com

برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز

مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز

چو آتش در درخت افکند گلنار
دگر منقل منه آتش میفروز

چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست
حسدگو دشمنان را دیده بردوز

بهاری خرمست ای گل کجایی
که بینی بلبلان را ناله و سوز

جهان بی ما بسی بودست و باشد
برادر جز نکونامی میندوز

نکویی کن که دولت بینی از بخت
مبر فرمان بدگوی بدآموز

منه دل بر سرای عمر سعدی
که بر گنبد نخواهد ماند این کوز

دریغا عیش اگر مرگش نبودی
دریغ آهو اگر بگذاشتی یوز

Sajjad دوشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:26 ب.ظ http://www.MLBK.blogsky.com

سلام
پیام نوروز این است. دوست داشته باشید و زندگی کنید. زمان همیشه از ان شما نیست.

نوروزت مبارک دوست من!

سلام
زمان همیشه از آن شما نیست
چقدر زیبا بود این جمله
ممنونم بر شما هم مبارک

فریناز دوشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:46 ب.ظ

چرا نیومدی؟!

تولد داشتیما!


وای خانمی ببخشین اومدم الان آه
1
2
3
من الان اونجام

فریناز سه‌شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:03 ق.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

منم برات گفتم که بدونی خوب فهمیدم دردتو عزیزدلم

قدرشو بدون.هر چند مث برادر باشه برات...اما بغض ها میشن ریشه های خوش بختی هر چند توی دو تا باغچه ی جداگانه عزیزکم

عیدت مبارک
و تولدت
که زیبا بود
بینهایت زیبا


امیدوارم خوشت اومده باشه
ببخشید کادوی کمی بود در قبال وجود نازنینت مریمی

سلام عزیزدلم!
باید بدونم! وای اگه بدونی با چه سختیی و تلاشی برام جشن تولد گرفت خودش با همه طعنه ها و سختی ها کنار اومد و سکوت کرد و تاکید کرده بود من چیزی ندونم
عید تو هم مبارک
خوشم اومده؟نمیدونی چه ذوقی کردم
بهترین کادوی دنیا بود خانم گل
دستت درد نکنه

میرزائی سه‌شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 04:08 ب.ظ http://abasaleh.mahdiblog.com

سالی که بی‌ظهور تو تحویل می‌شود
خود جشن ماتمی ‌است که تجلیل می‌شود
امسال هم به سفره خود کم گذاشتیم
سینی که با سلام تو تحویل می‌شود

اللهم عجل لولیک الفرج
به حق پهلوی شکسته مادر سادات
سلام سید!
ممنونم از حضورتون
سال نو شما میارک

جوجه اردک زشت سه‌شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:47 ب.ظ http://www.dardarik.blogfa.com

سلام مهربان خواهر فرهیخته

تبریک واژه کوچکیست برای بیان حس درونی ام
اما چاره ای ندارم
تبریکم با سبدی از نسترن و جوانه تاکستان تقدیمتان می کنم
تولدتان مبارک
سال نو مبارک

در تحویل سال دعای طلب زیارت کربلا برای شما ذکر لبم بود
دلم روشن است
پیک نور باشید و تبریکم را به بابای مهربانتان برسانید

سلام برادر اندیشه های نابم!
آنگاه که خلوت نشین چشمان مهربانی می شوم
مهربانیِ تو در ذهن من تداعی می شود
و کلمات با انگشتان آرام و بی شتاب من آشناترند!
نام تو که می آید
شبنم می ترواد از دهان واژه ها
قلم در دست من
هنر نگاه مهربان توست
نه بضاعت من!
من در برابر مهربانی و سخاوت شما ذره ذره آب می شوم برادرم
پی نویس گلهایتان آتش ذوق به جانم انداخت
سال نو شما هم مبارک
اگر به کربلا روم برای شما اول از همه دعا می کنم
ممنونم که به یادم بودید
پدر هم سلام و تبریک و تشکرات خاص خودشان را به پسر گلشان می رسانند

مادمازل شرور پنج‌شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:46 ب.ظ http://madmazelsharur.blogfa.com

مریم جان تولدت مبارک
سال نو هم مبارک
بهترینارو واست آرزو دارم

به به سلام
تولد شما هم مبارک
سال نو شما مبارک
صد سال به این سالا
هر روزتان نوروز
نوروزتان پیروز
خوبی شما؟
خو چی بگم دیگه؟
آهان
من... منتظر...
هیچی ببخشین

فریناز پنج‌شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:47 ب.ظ

سلام خانوم خانوما

عیدت مبارک
هنوز که اینجا نجوای بهار نرسیده

بهاری شو دیگه مریمی

این روزا با بهاری شدن شماها سر پا موندما

سلام عزیز دلم
عید تو هم مبارک
چشم چشم
فردا در اولین فرصت یه سوپریز برات دارم
منتظر باش
قربونت برم من تو که خودت بهاری

مهرداد دوشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:47 ق.ظ http://kahkashan51.blogsky.com

سلام مهردانه
هرچند حالا دیگه خیلی دیر شده اما خداییش من نمیدونستم تاریخ تولدت کی بود.
تولدت مبارک عزیز.
انشاالله میبخشی منو...

سلام مهردادی
عیب نداره داداش گلی مهم اینه که به یادم بودی
راستی کامنت خصوصیمو خووندی؟
شما تاج سر مایی اینجوری نگو مهربونم

مهرداد دوشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:34 ب.ظ http://kahkashan51.blogsky.com

سلام
آره خوندم ممنونم
راستی ایمیلتو چک کردی؟

سلام مهردادی!
همین الان چک کردم و دالی موشه کردیم با هم
هزاران هزار ماشالله
لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
خدا حفظشون کنه

مَزده دوشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 07:12 ب.ظ http://www.mazdeh68.blogfa.com

 قصه از اینجا شروع شد که خیلی عصبانی بود . گفت اگه دوسم داری ثابت کن ! گفتم چه جوری ؟ تیغ و برداشت و گفت رگتو بزن ! گفتم مرگ و زندگی دست خداست ، گفت پس دوست نداری ، تیغو برداشتمو رگمو زدم وقتی داشتم تو آغوشش جون می دادم زیر لب آروم گفت اگه دوست داشتی تنهام نمیذاشتی .

سلام وب حال و پرمحتوایی داری خیلی زیبا بود

پذیرای قدوم مبارک شما در وبم هستم
ممنونم

سلام
داستانتون خیلی غم انگیز بود چی بگم ؟!
به هر حال خوش اومدین
چشم خواهم آمد به زودی زود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد